🌘✨Flying without wings✨🌒
🌘✨Flying without wings✨🌒
💔The first part💔
......فلشــ بــــ-کــــ
پوفی کشیدم و محکم خودم رو روی تخت پرتاب کردم
امروز خیلی خسته شده بودم گوشیم رو برداشتم الارمی کوک کردم که اگر خوابم برد از کار جا نمونم
ساعت ۱۰ بود و تازه از کمپانی اومده بودم خب من منیجر گروه تی اکس تی هستم هم گروه تازه کاره هم من ..
کمی دراز کشیدم که گوشیم زنگ خورد با نمایان شدن اسم عباس آقا لبخندی زدم و جواب دادم
+آنیو اونی
#سلام خانم منیجر چخبرا؟
+نایی تا همین الان سر کار بودم
#خب پس یه آدم خسته رو داریم ...میگم پایه ای بریم بار؟
+خبب نایون خانم بفرماین باید پاشیم بریم دیگه
#خب اون لباس مشکیه رو بپوش که چاک داره با کت چرم
سریع خدافظی کردم و به سمت کمد جهش زدم لباسی رو که نایون گفته بود درآوردم و با کفش های بلند مشکیم کنار گذاشتمش کیفم هم برداشتم و به سمت میز آرایش حرکت کردم نشستم رو صندلی و هدبندم رو برداشتم با دستمال آرایش صبحم رو پاک کردم و بازم کمی کرمپودر زدم و با پنکک سریع فیکسش کردم براش م رو تو کانتور زدم و...
💔The first part💔
......فلشــ بــــ-کــــ
پوفی کشیدم و محکم خودم رو روی تخت پرتاب کردم
امروز خیلی خسته شده بودم گوشیم رو برداشتم الارمی کوک کردم که اگر خوابم برد از کار جا نمونم
ساعت ۱۰ بود و تازه از کمپانی اومده بودم خب من منیجر گروه تی اکس تی هستم هم گروه تازه کاره هم من ..
کمی دراز کشیدم که گوشیم زنگ خورد با نمایان شدن اسم عباس آقا لبخندی زدم و جواب دادم
+آنیو اونی
#سلام خانم منیجر چخبرا؟
+نایی تا همین الان سر کار بودم
#خب پس یه آدم خسته رو داریم ...میگم پایه ای بریم بار؟
+خبب نایون خانم بفرماین باید پاشیم بریم دیگه
#خب اون لباس مشکیه رو بپوش که چاک داره با کت چرم
سریع خدافظی کردم و به سمت کمد جهش زدم لباسی رو که نایون گفته بود درآوردم و با کفش های بلند مشکیم کنار گذاشتمش کیفم هم برداشتم و به سمت میز آرایش حرکت کردم نشستم رو صندلی و هدبندم رو برداشتم با دستمال آرایش صبحم رو پاک کردم و بازم کمی کرمپودر زدم و با پنکک سریع فیکسش کردم براش م رو تو کانتور زدم و...
۴.۱k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.