کار اموز من ... part 8

ساعت ۳ شب
بعد از کلی تمیرین سخت دست از تمیرین کردن برداشتن
لونا : ا ... ا ...آقای جئون من خسته شدم دیگه * نفس نفس میزنه‌
کوک : بیا استراحت
لونا: خب نگفتی چرا حالت بده ؟
کوک : به خاطر تو
لونا : چی ؟
کوک : فک کنم عاشقت شدم
لونا : چی ؟ * هنگ کرده
کوک : میشه مال من بشی ؟
لونا : منظورت چیه ؟
کوک : میشه فقط و فقط مال من باشی بیب ؟
لونا : اما من به تو به چشم برادر نگاه میکنم
کوک : خب آخه کدوم برادری با خواهرش کیس میره و لب میگیره ؟
لونا : چ...
کوک شروع کرد به بوسیدنش و با ولع میبوسید
بعد از چند مین که جدا شدن
کوک : من خیلی دوست دارم ... میشه تو هم منو دوست داشته باشی ؟
لونا : باید راجبش فکر کنم
کوک : باشه
لونا : خب دیگه مم برم
کوک : فردا بیا سر قرار
لونا : چی ؟
کوک : فردا عصر آماده باش میام دنبالت بریم سر قرار
لونا : باشه
کوک : خب همه وسایلت را برداشتی؟
لونا : آره
کوک : خب بریم
لونا : کجا ؟
کوک : برسونم خونت
لونا : اها باشه
کوک : لبخند *
لونا : خب بریم من آمادم
کوک : اصلا نظرت چیه بریم خونه ی من ؟
‌.‌..
لایک: ۱۴
کامنت : ۷