Part11. Tahyung. عشق مافیا

(ته ویو)
باورم نمیشه عموش نشناختش یهتی انقدر خوب گیریم کردن
& خوب اقای جانگ بریم سر اصل مطلب
¢بله بریم سر اصل مطلب
&ببخشید شم... (با دیدن چهرش حرفت نصفه موند)
ولی چون الان تو یکی دیگه بودی سعی کردی خودتو کنترل کنی
&ببخشید شما؟(جدی و سرد)
¢پارک سو هو هستم خوشبختم لیدی
&منم مین دارلا هستم خوشبختم(باهم دست دادید که یه چشمک بهت زد)
&اهم.. بله کجا بودیم اقای جانگ
©داشتیم درباره ی قرار داد میگفتیم خوب میتونم بهتون اعتماد کنم و سهام شرکت رو به شما بفروشم؟
&بله صد درصد اصلا نگران نباشید راستی من براتون یه هدیه دارم
(خودتو معرفی کردی)
&من کیم ات هستم جانگ خوشبختم
¢ا. ات؟
&ااا سوهو خیلی وقت بود ندیده بودمت
©اینجا چخبره؟
@خبر خاصی نیس فقط سعی داریم بکشیمت تمام ادمای تو پارتی برگشتن و گان هاشونو به سمت جانگ گرفتن و بعد... بنگگگ
¢بابااااااااا(داد)
&سوهو دیگه نمیخوام ببینمت
¢ع. عوضیییییی (خواستم بزنمش که دوست پرش دستمو گرفت
@جرئت داری بزنش دستتو میشکنم

.......
از این بعد ته و ات در ارامش زندگی میکنن و ما قراره بهمون خوش بگذره
تا پارت بعدی