part: 36
"𝐦𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲"
▪ویو انالی▪
از اشپز خونه رفتم بیرون
تهیونگ رو کاناپه سرش تو گوشی بود
یادهمه گفت باهم حرفی نداریم
پس منم محلش ندادم و رفتم اتاقم
▪ویو تهیونگ▪
چون نمیخواستم غور غورایه انالیو پشنونم که بزارم بره
برایه همین عقد نامه رو سری اماده کردم وگذاشتم خونه تا امضا کنه
و وسایلی که یه دختر ممکنه لازم داشته باشه رو خریدم که فقط باهاش حرفی نزنم این بهتره
وقتی از کارم برگشتم مویه خوبی تو خونه پیچیده بود
پشت میز نشستمتوقعه داشتم انالی بیادو کنارم بشینه و با اون غذاا بخورم ولی نیومد
موقعه خوردن غذا متوجعه شدم که داخل اشپزخونه با اجوما داره غذا میخوره ...و طبق خرف اجوما فک کنم این غذا کاره انالیه
ولی انگار خرفام و خوب متوجعه شده که فاصلمونو رعایت کنه
ولی زیادی ، زیاده روی نمیکنه؟
رویه کاناپه نشستم
که از اشپزخونه خارج شدو بعد از انداختن نگاهی سری بهم به طبقه بالا رفت
یعنی چی؟
چرا جوری رفتار میکنه که نا مرئیم؟
خودم گفتمم
و مطمعنا این بهتره
پله هارو بالا رفتم سرم تو گوشی بودو در اتاقیو باز کردم وقتی به داخل نگاه کردم
اینکه اتاق من نیس.....
این همون اتاقیه که انالی شبی که فروخته شد اینجا موند
و اون لباسی که رو تخت بود همون لباسی بود که انالی پوشیده بود
در اتاق و بستم و واردش شدم
لباسه رو تخت بود
برش داشتم
یعنی از اون موقعه اینجاست
حتی هنوز با فاصله ایی که تا صورتم داشت بویه همون تن و میداد بویه بدnانالی
و اون شب وقتی که بد nش داخل این لباس بود ..من راحت میتونستم ...
ولی نکردم
چرا؟؟؟
چطوری ازش گذشتم.؟!
ولی چطوری اون انقدر مهربونه؟
دیروز جوری برام دل سوزوند که مامان خودم این کارو نکرد
باید بگم بدمم نیومد
▪ویو انالی▪
از اشپز خونه رفتم بیرون
تهیونگ رو کاناپه سرش تو گوشی بود
یادهمه گفت باهم حرفی نداریم
پس منم محلش ندادم و رفتم اتاقم
▪ویو تهیونگ▪
چون نمیخواستم غور غورایه انالیو پشنونم که بزارم بره
برایه همین عقد نامه رو سری اماده کردم وگذاشتم خونه تا امضا کنه
و وسایلی که یه دختر ممکنه لازم داشته باشه رو خریدم که فقط باهاش حرفی نزنم این بهتره
وقتی از کارم برگشتم مویه خوبی تو خونه پیچیده بود
پشت میز نشستمتوقعه داشتم انالی بیادو کنارم بشینه و با اون غذاا بخورم ولی نیومد
موقعه خوردن غذا متوجعه شدم که داخل اشپزخونه با اجوما داره غذا میخوره ...و طبق خرف اجوما فک کنم این غذا کاره انالیه
ولی انگار خرفام و خوب متوجعه شده که فاصلمونو رعایت کنه
ولی زیادی ، زیاده روی نمیکنه؟
رویه کاناپه نشستم
که از اشپزخونه خارج شدو بعد از انداختن نگاهی سری بهم به طبقه بالا رفت
یعنی چی؟
چرا جوری رفتار میکنه که نا مرئیم؟
خودم گفتمم
و مطمعنا این بهتره
پله هارو بالا رفتم سرم تو گوشی بودو در اتاقیو باز کردم وقتی به داخل نگاه کردم
اینکه اتاق من نیس.....
این همون اتاقیه که انالی شبی که فروخته شد اینجا موند
و اون لباسی که رو تخت بود همون لباسی بود که انالی پوشیده بود
در اتاق و بستم و واردش شدم
لباسه رو تخت بود
برش داشتم
یعنی از اون موقعه اینجاست
حتی هنوز با فاصله ایی که تا صورتم داشت بویه همون تن و میداد بویه بدnانالی
و اون شب وقتی که بد nش داخل این لباس بود ..من راحت میتونستم ...
ولی نکردم
چرا؟؟؟
چطوری ازش گذشتم.؟!
ولی چطوری اون انقدر مهربونه؟
دیروز جوری برام دل سوزوند که مامان خودم این کارو نکرد
باید بگم بدمم نیومد
۲۸.۰k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.