پارت ۵۷
پارت ۵۷
توجهی به حرفش نکردم
کوک با خشم موهای ا/ت رو به عقب کشید که باعث باز شدن دهانش شد فورا عضوش رو تا آخر واردش کرد و شروع کرد به عقب جلو کردن
دستهاش رو از مو های ا/ت جدا کرد و شاهد دسته ای از مو های ا/ت روی دست هاش شد
توجهی نکرد و مو های کنده شده رو روی زمین ریخت با دو دستش صورت ا/ت رو قاب کرد و با خشونت دورن دهن ا/ت ضربه زد
اونقدر که چندین بار صدای عوق زدن رو از ا/ت شنید ولی توجهی نکرد و به کارش ادامه داد
با حس منقبض شدن عضوش سرعتش رو بیشتر کرد و محکم در دهنش کوبید میتونست از الان زخم شدن گلوی ا/ت رو حس کنه
طولی نکشید که پریکامش بیرون ریخت و با در آوردن عضوش از دهن ا/ت کام سفید رنگش رو روی صورتش به نقاشی در آورد
- تو فقط به درد این میخوری که زیر خوابم باشی هرزه کوچولو
حرف هاشو با بی رحمی تمام به صورت ا/ت پرتاب کرد و زیپ شلوارش رو بالا داد و پوزخندی زد و زیپ شلوارش رو بالا داد و به سمت سیگارش رفت و با به آتیش کشیدن سیکارش نگاهی به بدن قرمز رنگ ا/ت که با خون نقاشی شده بود کرد
نمیدونست چرا اینقدر مراعات ا/ت رو میکنه اگه برده های قبلیش همچین کاری میکردن بدون چون و چرا اونها رو به آغوش مرگ میکشید ولی اون الان زنده بود ا/ت هنوز زنده بود
سمتش رفت و با گرفت چونه اش سرش رو گرفت متوجه بیهوش بودن ا/ت شد و پلک هاش رو با خشم روی هم فشرد حتی نمیدونست این خشم از کجا نشات میگیره ...
دستهای خونیش رو باز کرد و دست هاش رو زیر بدنش قرار داد به ارومی ا/ت رو بغلش گرفت و از انباری خارج شد با قدم های آهسته سمت اتاقش رفت و دختر بی جون رو روی تختش قرار داد
نگاهی به دستهای خونیش کرد که با بغل کردن ا/ت سرخ شده بود پوفی از روی کلافگی کشید و سمت خدمتکار های توی راهرو رفت
- زنگ بزن دکترم ...بگو بیاد اینجا ... همین الان
و بدون حرف دیگه ای به سمت حموم رفت میتونست تا اومدن دکتر شخصیش دوش کوتاهی بگیره ...
پایان پارت ۵۷
لایک کنید لطفا ♥️🙏
توجهی به حرفش نکردم
کوک با خشم موهای ا/ت رو به عقب کشید که باعث باز شدن دهانش شد فورا عضوش رو تا آخر واردش کرد و شروع کرد به عقب جلو کردن
دستهاش رو از مو های ا/ت جدا کرد و شاهد دسته ای از مو های ا/ت روی دست هاش شد
توجهی نکرد و مو های کنده شده رو روی زمین ریخت با دو دستش صورت ا/ت رو قاب کرد و با خشونت دورن دهن ا/ت ضربه زد
اونقدر که چندین بار صدای عوق زدن رو از ا/ت شنید ولی توجهی نکرد و به کارش ادامه داد
با حس منقبض شدن عضوش سرعتش رو بیشتر کرد و محکم در دهنش کوبید میتونست از الان زخم شدن گلوی ا/ت رو حس کنه
طولی نکشید که پریکامش بیرون ریخت و با در آوردن عضوش از دهن ا/ت کام سفید رنگش رو روی صورتش به نقاشی در آورد
- تو فقط به درد این میخوری که زیر خوابم باشی هرزه کوچولو
حرف هاشو با بی رحمی تمام به صورت ا/ت پرتاب کرد و زیپ شلوارش رو بالا داد و پوزخندی زد و زیپ شلوارش رو بالا داد و به سمت سیگارش رفت و با به آتیش کشیدن سیکارش نگاهی به بدن قرمز رنگ ا/ت که با خون نقاشی شده بود کرد
نمیدونست چرا اینقدر مراعات ا/ت رو میکنه اگه برده های قبلیش همچین کاری میکردن بدون چون و چرا اونها رو به آغوش مرگ میکشید ولی اون الان زنده بود ا/ت هنوز زنده بود
سمتش رفت و با گرفت چونه اش سرش رو گرفت متوجه بیهوش بودن ا/ت شد و پلک هاش رو با خشم روی هم فشرد حتی نمیدونست این خشم از کجا نشات میگیره ...
دستهای خونیش رو باز کرد و دست هاش رو زیر بدنش قرار داد به ارومی ا/ت رو بغلش گرفت و از انباری خارج شد با قدم های آهسته سمت اتاقش رفت و دختر بی جون رو روی تختش قرار داد
نگاهی به دستهای خونیش کرد که با بغل کردن ا/ت سرخ شده بود پوفی از روی کلافگی کشید و سمت خدمتکار های توی راهرو رفت
- زنگ بزن دکترم ...بگو بیاد اینجا ... همین الان
و بدون حرف دیگه ای به سمت حموم رفت میتونست تا اومدن دکتر شخصیش دوش کوتاهی بگیره ...
پایان پارت ۵۷
لایک کنید لطفا ♥️🙏
۱۳۹.۸k
۰۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.