پارت دوم رمان
پارت دوم رمان
ییعیت ل.ب های لیزگه رو میبوسه که یهو یکی در میزنه
لیزگه: منتظر کسی بودی
ییعیت: نه
لیزگه: برو درو باز کن ببین کیه
ییعیت درو باز میکنه که میبینه (شیما مادر) لیزگه اومده
شیما: سلام 😊 مزاحم که نشدم آخه بهتون خبر ندادم که میام
ییعیت: نه مادر جان این چه حرفیه بفرمایین تو
ییعیت زیر لب با خودش میگه چرا مزاحمی تو موقع حساسش اومدی
شیما: چیزی گفتی
ییعیت: نه چیزی نگفتم
لیزگه: من برم چایی بریزم
ییعیت: منم میام کمکت
باهم میرن آشپزخونه
ییعیت: اوففففف
لیزگه: چیشده؟
ییعیت: الان که مامانت اومده دیگه نمیتونیم باهم چیز کنیم 👈🏻👉🏻
لیزگه: 😂😂😅
ییعیت: خب خنده نداره 😞
بعد که لیزگه چایی میریزه میرن تو سالن پذیرایی پیش شیما
لیزگه: بفرمایید
شیما: ممنون دخترم
لیزگه: خواهش میکنم
شب شد 🌃
لیزگه: بریم بخوابیم دیگه دیر وقته
شیما: موافقم
ییعیت: بریم
به شما یه اتاق میدن و خودشون تو یه اتاق میخوابن
ییعیت: بیا بخواب
لیزگه: اومدم
ییعیت و ب
لیزگه که دارن همو از ل. ب میبوسن که یهو...
(ادامه دارد) آجیم پارت بعدو میزاره اینم پیچش:
https://wisgoon.com/lizgeeco
ییعیت ل.ب های لیزگه رو میبوسه که یهو یکی در میزنه
لیزگه: منتظر کسی بودی
ییعیت: نه
لیزگه: برو درو باز کن ببین کیه
ییعیت درو باز میکنه که میبینه (شیما مادر) لیزگه اومده
شیما: سلام 😊 مزاحم که نشدم آخه بهتون خبر ندادم که میام
ییعیت: نه مادر جان این چه حرفیه بفرمایین تو
ییعیت زیر لب با خودش میگه چرا مزاحمی تو موقع حساسش اومدی
شیما: چیزی گفتی
ییعیت: نه چیزی نگفتم
لیزگه: من برم چایی بریزم
ییعیت: منم میام کمکت
باهم میرن آشپزخونه
ییعیت: اوففففف
لیزگه: چیشده؟
ییعیت: الان که مامانت اومده دیگه نمیتونیم باهم چیز کنیم 👈🏻👉🏻
لیزگه: 😂😂😅
ییعیت: خب خنده نداره 😞
بعد که لیزگه چایی میریزه میرن تو سالن پذیرایی پیش شیما
لیزگه: بفرمایید
شیما: ممنون دخترم
لیزگه: خواهش میکنم
شب شد 🌃
لیزگه: بریم بخوابیم دیگه دیر وقته
شیما: موافقم
ییعیت: بریم
به شما یه اتاق میدن و خودشون تو یه اتاق میخوابن
ییعیت: بیا بخواب
لیزگه: اومدم
ییعیت و ب
لیزگه که دارن همو از ل. ب میبوسن که یهو...
(ادامه دارد) آجیم پارت بعدو میزاره اینم پیچش:
https://wisgoon.com/lizgeeco
۴.۲k
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.