پارت 4
بعد تموم شدن فن ساین توی ی اتاق منتظر بودم ک یهو در باز شد
جیمین اومد تو
+اوه... س. سلام
_*خنده سلام
+.....
+ب.با من ....کاری داشتید
_اووووووم..... فقط میخاستم..... بگم..... چیزه.
............چرا گریه میکردی؟
+ها!... چیزه شما از کجا میدونید!!! 😳
_ ها باماشین کنارت ایستاده بودن ک دیدم
(توی پارت قبل گفتم ک ات ویو :)
اوه ینی اون ماشینه پ. پارک ج جیمین بببود!
خاک تو سرت دختر از کجا نفهمیدی
_هوم! نگفتی
+همینطور دلم گرفت...
نمیدونستم چطور مشکلم رو بگم پس گفتم ک دلم گرفته...
_اها باشه خب من دیگه میرم... باشه
+ خدانگهدار
بهش دروغ نگفتم.... واقعا دلم گرفته بود ولی حقیقتم نگفتم
ولی باید اوری اون قضیه گریم میگرفت
با گریه زدم بیرون از سالن
جیمین ویو:
دیدم نمیتونه درمورد مشکلش صحبت کنه و بغض کرده منم الکی گفتم ک باید برم راحت باشه
و ب بادیگاردم گفتم ک مشخصات اون دختر رو برام بیاره
شب بود ک
بادیگارد:مشخصاتش رو پیدا کردم براتون پیامک میکنم
ات ویو :
توی کوچه داشتم قدم میزدم و گریه میکردم
حتا فکر بهش هم غم انگیز بود ک یهو....
جیمین اومد تو
+اوه... س. سلام
_*خنده سلام
+.....
+ب.با من ....کاری داشتید
_اووووووم..... فقط میخاستم..... بگم..... چیزه.
............چرا گریه میکردی؟
+ها!... چیزه شما از کجا میدونید!!! 😳
_ ها باماشین کنارت ایستاده بودن ک دیدم
(توی پارت قبل گفتم ک ات ویو :)
اوه ینی اون ماشینه پ. پارک ج جیمین بببود!
خاک تو سرت دختر از کجا نفهمیدی
_هوم! نگفتی
+همینطور دلم گرفت...
نمیدونستم چطور مشکلم رو بگم پس گفتم ک دلم گرفته...
_اها باشه خب من دیگه میرم... باشه
+ خدانگهدار
بهش دروغ نگفتم.... واقعا دلم گرفته بود ولی حقیقتم نگفتم
ولی باید اوری اون قضیه گریم میگرفت
با گریه زدم بیرون از سالن
جیمین ویو:
دیدم نمیتونه درمورد مشکلش صحبت کنه و بغض کرده منم الکی گفتم ک باید برم راحت باشه
و ب بادیگاردم گفتم ک مشخصات اون دختر رو برام بیاره
شب بود ک
بادیگارد:مشخصاتش رو پیدا کردم براتون پیامک میکنم
ات ویو :
توی کوچه داشتم قدم میزدم و گریه میکردم
حتا فکر بهش هم غم انگیز بود ک یهو....
۱۹.۰k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.