جیا: به دختر بژرگ ترین مافیا میگی
جیا: به دختر بژرگ ترین مافیا میگی
ات: بابای تو زیر دست بابای من بود بابای من بزرگ ترین مافیا کل دنیا بود حالا من خودم زدم بابامو کشتم به نظرت ورداشتن بابای تو از سر راهم برام راحت نیست
ته: ات چی میگی
جیا: یالا دختر زانو بزن جلوم و ازم طلب بخشش
ات: بابت ؟
جیا:حرفاتو ضبط کردم
ات: هه ته بیا بریم
جیا: عه باشه پس شماره ته رو بده
ات: بیا 👍
جیا: خیلی خب خواهی دید
(ات ته رو میبره دفتر و خودش میره سر کلاس)
ات: جئون کوکییی(کیوت)
کوک: جونم
ات: ته رو بردم دفتر وایی بچه ها هرزه خان رو ته کراش زده
نامی: جیا؟
ات: اره دیگ
کوک: اوه اوه سه رویی بفهمه پاره
ات: نظره (خنده شیطانی )
جیمین: ولشون کن حوصله دعوا با جیا رو
(قبل کامل شدن حرف جیمین رو سر ات جیا شیر میریزه )
جیا : اخییی خیس شد
هیون جی: قبافشووو اخیی
کوک: دلت میخواد بمیری ن
جیا: تو چی میگی نخد هر اش
ات: اشکالی نداره من خوبم کوک شین
جیمین: جیا واقا دیگ داری شورشو در میاری
جیا: تو چی میگی فسقلی برو بگو بزرگ ترت بیاد
نامی: (بلد میشه و از بالا به جیا نگاه میکنه)خب بزرگ ترشون منم و از تو هم بزرگ ترم
جیا: ووی ووی ترسیدم
ویو ات:
یاد زمانی افتادم ک برام قلدری میکردن به خواطر بابام به فکر فرو رفته بودم که متوجه نشدم کی تشکام سرازیر شد
ویو کوک:
داشتم به چرتو پرتای جیا گوش میدادم وایی خدا من چطوری با این بودم اه لعنتی یهو چشمم به ات افتاد چشاش کاسه خون شده بود ات رو تکون دادم تا به خودش بیاد
کوک: ات اتتت
جیا: اخی گریه میکنه چه نظلومانه
جیمین: میری یا کاری کنم جفتمون امشب تو ایسگاه پلیس بخوابیم
سه رویی: اها توعه فسقلی میخوای چیکار کنی
جیمین:هه ( یه لگد به فک سه رویی میزنه )
سه رویی: صورتم عوضی
معلم: اهایی بسه بشینیدد
ته:...
کوک: استاد میشه ات رو ببرم بیرون لباساش عوض شه و
معلم : ن بزار دانش اموز جدیدو معرفی کنم
کوک: اقای کیم تیهونگ سن ۱۷ سال قد ۱۶۷ متر حالا میتونم برم
معلم : پرووو برو اه
ویو ات: دستام داشت میلرزید وقتی یاد دورانی ک برام قلدری میکردن افتادم
*پرش زمانی به ۳ سال پیش *
جنی : بدش من گوشیتو
ات: هوم چ چ چش چشم ب ب بفرم ما
جیا: اخی نکلت گرفت ایی کیف پولتو رد کن بیاد
ات: ن ن میتونم
جیا: چییی یا میدی یا میمیری
ات: ننن ولم کنید
جیا: عوضی بیشتر بزنش جنی
*پرش زمانی به زمان حال*
وایی چرا جیا بعد این همه مدت دوباره شروع کرد یهو به خودن اومدم دیدم کوک بغلم کردو از کلاس بردم بیرون
ات:
ات: بابای تو زیر دست بابای من بود بابای من بزرگ ترین مافیا کل دنیا بود حالا من خودم زدم بابامو کشتم به نظرت ورداشتن بابای تو از سر راهم برام راحت نیست
ته: ات چی میگی
جیا: یالا دختر زانو بزن جلوم و ازم طلب بخشش
ات: بابت ؟
جیا:حرفاتو ضبط کردم
ات: هه ته بیا بریم
جیا: عه باشه پس شماره ته رو بده
ات: بیا 👍
جیا: خیلی خب خواهی دید
(ات ته رو میبره دفتر و خودش میره سر کلاس)
ات: جئون کوکییی(کیوت)
کوک: جونم
ات: ته رو بردم دفتر وایی بچه ها هرزه خان رو ته کراش زده
نامی: جیا؟
ات: اره دیگ
کوک: اوه اوه سه رویی بفهمه پاره
ات: نظره (خنده شیطانی )
جیمین: ولشون کن حوصله دعوا با جیا رو
(قبل کامل شدن حرف جیمین رو سر ات جیا شیر میریزه )
جیا : اخییی خیس شد
هیون جی: قبافشووو اخیی
کوک: دلت میخواد بمیری ن
جیا: تو چی میگی نخد هر اش
ات: اشکالی نداره من خوبم کوک شین
جیمین: جیا واقا دیگ داری شورشو در میاری
جیا: تو چی میگی فسقلی برو بگو بزرگ ترت بیاد
نامی: (بلد میشه و از بالا به جیا نگاه میکنه)خب بزرگ ترشون منم و از تو هم بزرگ ترم
جیا: ووی ووی ترسیدم
ویو ات:
یاد زمانی افتادم ک برام قلدری میکردن به خواطر بابام به فکر فرو رفته بودم که متوجه نشدم کی تشکام سرازیر شد
ویو کوک:
داشتم به چرتو پرتای جیا گوش میدادم وایی خدا من چطوری با این بودم اه لعنتی یهو چشمم به ات افتاد چشاش کاسه خون شده بود ات رو تکون دادم تا به خودش بیاد
کوک: ات اتتت
جیا: اخی گریه میکنه چه نظلومانه
جیمین: میری یا کاری کنم جفتمون امشب تو ایسگاه پلیس بخوابیم
سه رویی: اها توعه فسقلی میخوای چیکار کنی
جیمین:هه ( یه لگد به فک سه رویی میزنه )
سه رویی: صورتم عوضی
معلم: اهایی بسه بشینیدد
ته:...
کوک: استاد میشه ات رو ببرم بیرون لباساش عوض شه و
معلم : ن بزار دانش اموز جدیدو معرفی کنم
کوک: اقای کیم تیهونگ سن ۱۷ سال قد ۱۶۷ متر حالا میتونم برم
معلم : پرووو برو اه
ویو ات: دستام داشت میلرزید وقتی یاد دورانی ک برام قلدری میکردن افتادم
*پرش زمانی به ۳ سال پیش *
جنی : بدش من گوشیتو
ات: هوم چ چ چش چشم ب ب بفرم ما
جیا: اخی نکلت گرفت ایی کیف پولتو رد کن بیاد
ات: ن ن میتونم
جیا: چییی یا میدی یا میمیری
ات: ننن ولم کنید
جیا: عوضی بیشتر بزنش جنی
*پرش زمانی به زمان حال*
وایی چرا جیا بعد این همه مدت دوباره شروع کرد یهو به خودن اومدم دیدم کوک بغلم کردو از کلاس بردم بیرون
ات:
۴.۸k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.