پارت8
<از زبان کرومی>
نمیدونم چیشد ک بهد از افتادن ملودی تو آب سر گیجه گرفتم و هیچی یادم نمیومد ک بعدش دیدم خیس شدم و دارم نفس نفس میزنم و ملودی کنارم دراز کشیده
_او خواهر...خوبی؟مگه نگفتم نباید از قدرتت استفاده کنی؟
بعد میاد سمتم ولپمو میگیره و میکشه
✞آخخخخ!دردم گرفت...نی سان...ملودی چان...
_اون خوبه...نبض داره ولی هنوز بیهوشه...
چویا ساما میرن سمت ملودی و دستشونو میزارن رو پیشونیش:یکم تب داره...ولی خوبه
میرم سمت ملودی و بغلش میکنم و گریم میگیره:خیلی...خیلی بدی...من نگرانت شدم خواهر جون!
یکم سرفه میکنه و میگه:اوه خواهر...
_دیگ فیلم هندیش نکنین!
دازای برمیگرده و ب چویا سنپای میگه:این حرفت اصلا خوب نبود!دخترا حساس تر از چیزین ک فکر میکنی!مخصوصا خواهرای ناز من!
_باشه بابا...تمههههه
برمیگردم و با چشمای گریون میگم:آخه...آخه دلتون میاد چویا سنپای؟
بعد روشون رو میکنن اونور و میگن:باشه بابا
ملودی بلند میشه و میگه:دیگه برگردیم...
چویا ساما میگن:چی؟هنوز کارمون تموم نشده!
نمیدونم چیشد ک بهد از افتادن ملودی تو آب سر گیجه گرفتم و هیچی یادم نمیومد ک بعدش دیدم خیس شدم و دارم نفس نفس میزنم و ملودی کنارم دراز کشیده
_او خواهر...خوبی؟مگه نگفتم نباید از قدرتت استفاده کنی؟
بعد میاد سمتم ولپمو میگیره و میکشه
✞آخخخخ!دردم گرفت...نی سان...ملودی چان...
_اون خوبه...نبض داره ولی هنوز بیهوشه...
چویا ساما میرن سمت ملودی و دستشونو میزارن رو پیشونیش:یکم تب داره...ولی خوبه
میرم سمت ملودی و بغلش میکنم و گریم میگیره:خیلی...خیلی بدی...من نگرانت شدم خواهر جون!
یکم سرفه میکنه و میگه:اوه خواهر...
_دیگ فیلم هندیش نکنین!
دازای برمیگرده و ب چویا سنپای میگه:این حرفت اصلا خوب نبود!دخترا حساس تر از چیزین ک فکر میکنی!مخصوصا خواهرای ناز من!
_باشه بابا...تمههههه
برمیگردم و با چشمای گریون میگم:آخه...آخه دلتون میاد چویا سنپای؟
بعد روشون رو میکنن اونور و میگن:باشه بابا
ملودی بلند میشه و میگه:دیگه برگردیم...
چویا ساما میگن:چی؟هنوز کارمون تموم نشده!
۲.۷k
۱۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.