•شربت تلخ• Fake: Bitter syrup 부분 :۲۳
_______________
نباید به ا.ت بگم چون میترسید اینجوری.
+:تهیونگگگگگگ بیا دیگه ایششش
_:یاا چته الان میام
رفتم نشستم پیش ا.ت و نامه رو توی جیبم گذاشتم
+: مطعنی چیزی نبود رنگت پرید یهو
_:اره خوبم چیزی نیست
+: اوهوم
_: راستی فردا تولد جیهوپه میخوایم برا پارتی بگیریم
+ : اوک خوبه منم کمک میکنم
_ : هی بهت گفتم تا دستت خوب نشه هیچ گو...اهم هیچ کار نمیکنی
+ : عایشش تهیونگااا من حوصلم سر میره
_ : بهش بگو سر نره
ا.ت یکی با اون دست ازادش میزنع به تهیونگ
_ : عه چرا میزنی
+ : خیلی مسخره ای ( خودت مسخره ای....بوق)
_ : گفتم که کمک نمیکنی
+ : باشه ایش
_ : افرین
°چند ساعت بعد°
_ : ا.ت من برم دیگه برای پارتی جیهوپ باید با بچه ها بریم خرید
+ : عایشش حالا نمیشد این دست نشکنهه
_ : (خنده) اشکال نداره خوب میشه (خنده)
+ : یاااا چرا میخندی
_ : وقتی غر میزنی خیلی خنده داره
ا.ت کوسَن رو برداشت زد به تهیونگ
( خدااا شطونه میگه بزنم اون یکی دست ا.ت ... اههه)
_ : هی نکن (خنده)
+ : دلم میخواد
_ : باشه باشه نمیخندم ( به زور جلو خندش رو گرفته)
+ : اهههه
تهیونگ یهو خندش رو نمیتونه تحمل کنه بلند میخنده
( قربون خنده هاش برم:))
+ : یاااا
ا.ت کوسَن رو بر میداره میخواد بزنه به تهیونگ تهیونگ فرار میکنه
+ : وایساااا کاریت ندارممم
_ : اره کاملا معلومه کاریم نداری ( خنده بلند)
+ : وایسااااا
ا.ت دنبال تهیونگ میره تا بزنش ولی یهو تهیونگ ناپدید میشه
+ : وا تهیونگ کجا رفتی فاخ
+ : تهیونگاااااا
ا.ت جلو تر میره که یهو تهیونگ از پشت میگیرش
( توجه کنید توی همه این اتفاق ها ا.ت دست راستش شکسته توی گچه:/)
_ : خو میخواستی چی کار کنی ( خنده)
+ : وای تهیونگ ترسیدم
+ : میخواستم بزنمت
_ : باشه
تهیونگ شروع میکنه به قلقلک دادن ا.ت
+ : تهیونگا نکن (خنده )
_ : کی میخواست منو بزنه ( درحال قلقک دادن)و ( خنده)
+ : من میخواستم بزنم
_ : عهه باشه
تهیونگ بیشتر ا.ت رو قلقک میده
+ : وای تهیونگ نکنن باشه باشه من نمیخواستم بزنمت ( خنده)
تهیونگ از قلقلک دادنش دست برمیداره
_ : افرین دختر خوب
+ : ایش
+ : کی میری ؟
_ : یه چند دقیه دیگه میرم
+ : هی باشه
_ : یااا ناراحت نباش دیگه
+ : باشه
_ : افرین . من برم لباس بپوشم تو هم خواستی به اینسول بگو بیاد پیشت
( اگه یادتون باشه اینسول دوست ا.ت عه)
+ : عهههه باشه بهش میگم بیاد
_ : خوبه (خنده)
تهیونگ میره لباس بپوشه....
.
.
خــــمــاــرــیـی
.
.
.
.
.
.
ببخشید دیر گذاشتم سرم شلوغ بود :/ برای همین شرط رو کم میکنم که بعد کلاسم براتون بزارم:)
لایک : ⁸
کامنت: ¹⁷
*********
نباید به ا.ت بگم چون میترسید اینجوری.
+:تهیونگگگگگگ بیا دیگه ایششش
_:یاا چته الان میام
رفتم نشستم پیش ا.ت و نامه رو توی جیبم گذاشتم
+: مطعنی چیزی نبود رنگت پرید یهو
_:اره خوبم چیزی نیست
+: اوهوم
_: راستی فردا تولد جیهوپه میخوایم برا پارتی بگیریم
+ : اوک خوبه منم کمک میکنم
_ : هی بهت گفتم تا دستت خوب نشه هیچ گو...اهم هیچ کار نمیکنی
+ : عایشش تهیونگااا من حوصلم سر میره
_ : بهش بگو سر نره
ا.ت یکی با اون دست ازادش میزنع به تهیونگ
_ : عه چرا میزنی
+ : خیلی مسخره ای ( خودت مسخره ای....بوق)
_ : گفتم که کمک نمیکنی
+ : باشه ایش
_ : افرین
°چند ساعت بعد°
_ : ا.ت من برم دیگه برای پارتی جیهوپ باید با بچه ها بریم خرید
+ : عایشش حالا نمیشد این دست نشکنهه
_ : (خنده) اشکال نداره خوب میشه (خنده)
+ : یاااا چرا میخندی
_ : وقتی غر میزنی خیلی خنده داره
ا.ت کوسَن رو برداشت زد به تهیونگ
( خدااا شطونه میگه بزنم اون یکی دست ا.ت ... اههه)
_ : هی نکن (خنده)
+ : دلم میخواد
_ : باشه باشه نمیخندم ( به زور جلو خندش رو گرفته)
+ : اهههه
تهیونگ یهو خندش رو نمیتونه تحمل کنه بلند میخنده
( قربون خنده هاش برم:))
+ : یاااا
ا.ت کوسَن رو بر میداره میخواد بزنه به تهیونگ تهیونگ فرار میکنه
+ : وایساااا کاریت ندارممم
_ : اره کاملا معلومه کاریم نداری ( خنده بلند)
+ : وایسااااا
ا.ت دنبال تهیونگ میره تا بزنش ولی یهو تهیونگ ناپدید میشه
+ : وا تهیونگ کجا رفتی فاخ
+ : تهیونگاااااا
ا.ت جلو تر میره که یهو تهیونگ از پشت میگیرش
( توجه کنید توی همه این اتفاق ها ا.ت دست راستش شکسته توی گچه:/)
_ : خو میخواستی چی کار کنی ( خنده)
+ : وای تهیونگ ترسیدم
+ : میخواستم بزنمت
_ : باشه
تهیونگ شروع میکنه به قلقلک دادن ا.ت
+ : تهیونگا نکن (خنده )
_ : کی میخواست منو بزنه ( درحال قلقک دادن)و ( خنده)
+ : من میخواستم بزنم
_ : عهه باشه
تهیونگ بیشتر ا.ت رو قلقک میده
+ : وای تهیونگ نکنن باشه باشه من نمیخواستم بزنمت ( خنده)
تهیونگ از قلقلک دادنش دست برمیداره
_ : افرین دختر خوب
+ : ایش
+ : کی میری ؟
_ : یه چند دقیه دیگه میرم
+ : هی باشه
_ : یااا ناراحت نباش دیگه
+ : باشه
_ : افرین . من برم لباس بپوشم تو هم خواستی به اینسول بگو بیاد پیشت
( اگه یادتون باشه اینسول دوست ا.ت عه)
+ : عهههه باشه بهش میگم بیاد
_ : خوبه (خنده)
تهیونگ میره لباس بپوشه....
.
.
خــــمــاــرــیـی
.
.
.
.
.
.
ببخشید دیر گذاشتم سرم شلوغ بود :/ برای همین شرط رو کم میکنم که بعد کلاسم براتون بزارم:)
لایک : ⁸
کامنت: ¹⁷
*********
۷.۹k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.