فقط بخاطر عشق پارت هفتم
خلاصه که 1سال از قرار گذاشتن شون باهم میگذره . (, ولی قبلش یه بار باهم بهم زدن )
لاریسا موهاشو رنگ کرد هوجون هم رنگ چشماش تغییر کرد.
ولی ایدل هم شده بودن.
یه روز دوست دختر قبلی یا سابق هوجون میاد که از هوجون معذرت خواهی کنه .
که یهو میبینه هوجون و لاریسا با همن .
لاریسا که با هوجون سر قرار. بودن هوجون دوست دختر سابق ش رو میبینه و به لاریسا میگه چند لحظه صبر کن .
و لاریسا و هوجون باهم رفتن سمت دوست دختر قبلی هوجون.
میا ( اسم دوست دختر سابق) میگه واقعا که ...
بعدش هوجون گفت لاریسا جذاب تر از توعه .
بعدش با پز دادن گفت عشقم میرم تا یکم نودل پنیری بگیرم.
لاریسا گفت اونم میخاد بخوره؟
هوجون گفت نظر تو واسم مهمه .
لاریسا گفت براش بخر مشکلی ندارم.
هوجون گفت حالا تو کجا میری؟
لاریسا گفت دستشویی..
وقتی لاریسا رفت داخل دستشویی یهو میا رو دید که میا بهش گفت از هوجون دور بمون و سفت نگهش دار چون ممکنه ازت بدزدمش .
لاریسا هم با یه پوزخند گفت بدزدی؟
هه فک کردی میتونی ازم بگیریش؟
میا گفت اره که میتونم .
لاریسا گفت چه باحال تا به الان ادمی مث تو ندیدم .
و رفت.
توی میز لاریسا و هوجون کنار هم بودن و میا هم پیششون اما چاپستیک یادشون رفت لاریسا رفت چاپستیک بگیره که یهو میا شروع کرد.
گفت هوجون هیچکس دوست نداره فقط پولتو میخوان .
که بعدش هوجون گفت راستش خود لاریسا هم ایدله اصلن از پول من خرج نمیکنه.
میا شروع به گریه کردن کرد و گفت تروخدا برگرد پیشم التماست میکنم.
هوجون گفت نه راستش اممممم راستش نمیشه چون اون زمان هم دوست نداشتم بخدا اون زمان هم رابطه ام با تو اجبار مادر بود.
ولی الان دیگه مادرم لاریسا رو دوست داره و نمیخاد از دستش بده دقیقا مثل خودمه .
میا که شروع به بوعض کردن و غذا خوردن کرد و لاریسا و هوجون هم باهم زندگی خوبی داشتن.
ادامه داستان پارت بعد...
لاریسا موهاشو رنگ کرد هوجون هم رنگ چشماش تغییر کرد.
ولی ایدل هم شده بودن.
یه روز دوست دختر قبلی یا سابق هوجون میاد که از هوجون معذرت خواهی کنه .
که یهو میبینه هوجون و لاریسا با همن .
لاریسا که با هوجون سر قرار. بودن هوجون دوست دختر سابق ش رو میبینه و به لاریسا میگه چند لحظه صبر کن .
و لاریسا و هوجون باهم رفتن سمت دوست دختر قبلی هوجون.
میا ( اسم دوست دختر سابق) میگه واقعا که ...
بعدش هوجون گفت لاریسا جذاب تر از توعه .
بعدش با پز دادن گفت عشقم میرم تا یکم نودل پنیری بگیرم.
لاریسا گفت اونم میخاد بخوره؟
هوجون گفت نظر تو واسم مهمه .
لاریسا گفت براش بخر مشکلی ندارم.
هوجون گفت حالا تو کجا میری؟
لاریسا گفت دستشویی..
وقتی لاریسا رفت داخل دستشویی یهو میا رو دید که میا بهش گفت از هوجون دور بمون و سفت نگهش دار چون ممکنه ازت بدزدمش .
لاریسا هم با یه پوزخند گفت بدزدی؟
هه فک کردی میتونی ازم بگیریش؟
میا گفت اره که میتونم .
لاریسا گفت چه باحال تا به الان ادمی مث تو ندیدم .
و رفت.
توی میز لاریسا و هوجون کنار هم بودن و میا هم پیششون اما چاپستیک یادشون رفت لاریسا رفت چاپستیک بگیره که یهو میا شروع کرد.
گفت هوجون هیچکس دوست نداره فقط پولتو میخوان .
که بعدش هوجون گفت راستش خود لاریسا هم ایدله اصلن از پول من خرج نمیکنه.
میا شروع به گریه کردن کرد و گفت تروخدا برگرد پیشم التماست میکنم.
هوجون گفت نه راستش اممممم راستش نمیشه چون اون زمان هم دوست نداشتم بخدا اون زمان هم رابطه ام با تو اجبار مادر بود.
ولی الان دیگه مادرم لاریسا رو دوست داره و نمیخاد از دستش بده دقیقا مثل خودمه .
میا که شروع به بوعض کردن و غذا خوردن کرد و لاریسا و هوجون هم باهم زندگی خوبی داشتن.
ادامه داستان پارت بعد...
۸۴۲
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.