پارت ۱۴

ویو ات
که یهو کوک رو با یه دختر ديگه دیدم قلبم داشت از جاش کنده میشد نمیدونم چرا من و اون که رل هم نیستیم ولی بازم ناراحت شدم داشتم منو براشون می‌بردم که دختره کوک رو بوسید رفتم منو رو دادم
که یهو چشم کوک به من افتاد با اون صحنه ای که دیدم ديگه حال نداشتم اونجا بمونم رفتم خونه خونه منظورم خونه خودمه نا کوک

ویو کوک
داشتم با اون هر. زه حرف میزدم که یهو به زور منو بوسید سرمو بالا اوردم و دیدم ات تو کافه بود عه مگه قرار نبود با دوستاش بره تفریح
اشک ت چشماش رو دیدم
دیدم داره میره منم بلند شدم رفتم اون داشت جایی میرفت که خونه من نبود
وارد خونه شد که سریع پامو گذاشتم لا در کا بسته نشه

ات = از اینجا برو ( عصبی . سرد . گریه )
کوک = ات صبر کن برات توضیح میدم
ات = چیو توصیح بدی همه چیز معلوم بود
کوک = نه ات تو اشتباه فکر میکنی
ات = اوکی بیا تو برام توضیح بده ( سرد . گریه )
کوک = عجب خونه قشنگی
ات = بحص رو عوض نگن
کوک = اون دختره...
ات = اره میدونم خونه خوشکلیه
کوک = عه داشتم توضیح میدادم

همه چیز رو برام توضیح داد
کوک = تو چرا حسودی کردی ؟