mafia love
mafia love
Part7
ویوی چیهوپ
بعد از اینکه اونا رو به اتاقی که رزرو کرده بودن بردم رفتم پیش جونگ کوک و جیمین که به جونگ کوک گفتم
چیهوپ: جونگ کوک اون یارو گفت که میخواد تو براشون سرویس ببری
جونگ کوک: چرا .......چرا....... من
جیمین: جونگ کوک بدبخت شودی
چیهوپ:چرا
جیمین:آخه این دوستت...
جیمین داشت حرف میزد که جونگ کوک پرسد وسط حرفش
جونگ کوک: باشه...باشه من براش میبرم جیمن تو هم برای چیهوپ همه چی رو بگو باشه
بعد جونگ کوک رفت و چیزایی که سفارش داده بود رو توی سینی گذاشت و رفت بالا
...
...
...
...
...
ویوی تهیونگ
بهت از اینکه اون پسر فکر کمک دوستش بود رفت و من به شوگا گفتم
تهیونگ:شوگا میشه وقتی جونگ کوک اومد از اتاق بری بیرون
شوگا :باشه
تهیونگ:مرسی شوگا واقعا دوست پایه ای هستی امید وارم سری تر جفتت رو پیدا کنی
شوگا:باشه بابا من حالا حالا ها جفت نمی خوام
تهیونگ:یه اینجوری نگو بعد از اینکه جفتتت رو پیدا کردی یادت میارم(خنده)
...
...
...
...
...
ویوی جونگ کوک
بعد از اینکه رسیدم پست در اتاق یه نفس عمیق کشیدم و درو باز کردم سلامی کردم و رفتم داخل بعد یهو اون پسره که فکر کنم دوستش بود از جلسه بلند شود و رفت از اتاق بیرون الان فقط منو اون تو اتاق بودیم یه نگاه ریز بهش کردم و همین توری که بهش نگاه میکردم کازامون انجام میدادم اون واقعا خیلی خوشتیپ بود بنده سکسی بود سرم رو بالاتر بردن که نگام به ترقوش افتاد ترقوش خیلی برجسته بود که بعد نگام به لبش افتاد واقعا دلم میخوام اون لبا رو لمس کنم.....................
کامنت :۲۰
لایک: ۲۰
Part7
ویوی چیهوپ
بعد از اینکه اونا رو به اتاقی که رزرو کرده بودن بردم رفتم پیش جونگ کوک و جیمین که به جونگ کوک گفتم
چیهوپ: جونگ کوک اون یارو گفت که میخواد تو براشون سرویس ببری
جونگ کوک: چرا .......چرا....... من
جیمین: جونگ کوک بدبخت شودی
چیهوپ:چرا
جیمین:آخه این دوستت...
جیمین داشت حرف میزد که جونگ کوک پرسد وسط حرفش
جونگ کوک: باشه...باشه من براش میبرم جیمن تو هم برای چیهوپ همه چی رو بگو باشه
بعد جونگ کوک رفت و چیزایی که سفارش داده بود رو توی سینی گذاشت و رفت بالا
...
...
...
...
...
ویوی تهیونگ
بهت از اینکه اون پسر فکر کمک دوستش بود رفت و من به شوگا گفتم
تهیونگ:شوگا میشه وقتی جونگ کوک اومد از اتاق بری بیرون
شوگا :باشه
تهیونگ:مرسی شوگا واقعا دوست پایه ای هستی امید وارم سری تر جفتت رو پیدا کنی
شوگا:باشه بابا من حالا حالا ها جفت نمی خوام
تهیونگ:یه اینجوری نگو بعد از اینکه جفتتت رو پیدا کردی یادت میارم(خنده)
...
...
...
...
...
ویوی جونگ کوک
بعد از اینکه رسیدم پست در اتاق یه نفس عمیق کشیدم و درو باز کردم سلامی کردم و رفتم داخل بعد یهو اون پسره که فکر کنم دوستش بود از جلسه بلند شود و رفت از اتاق بیرون الان فقط منو اون تو اتاق بودیم یه نگاه ریز بهش کردم و همین توری که بهش نگاه میکردم کازامون انجام میدادم اون واقعا خیلی خوشتیپ بود بنده سکسی بود سرم رو بالاتر بردن که نگام به ترقوش افتاد ترقوش خیلی برجسته بود که بعد نگام به لبش افتاد واقعا دلم میخوام اون لبا رو لمس کنم.....................
کامنت :۲۰
لایک: ۲۰
۵.۳k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.