red room. p۱۱
کوک که این رو میبینه ایل جونگ رو ول میکنه و با قیافه عصبی به اون مرده که داشت لونا رو زخ. م. ی میکرد یک تی. ر میزنه و اون میمی. ره کوک میگه درا رو باز کنن زودتر تا حال لونا رو چک کنن کوک رو میکنه به بادیگارد
کوک: اینارو جمعشون کن
بادیگارد: چشم قربان
کوک اروم و بی احساس میره طرف لونا و تهیونگ که لونا رو به دیوار نشسته بود و پاهاشو دراز کرده بود
کوک: کی بود؟
لونا: همونی ک.. ه زدی... ش
کوک: تهیونگ به دکتر زنگ زدی؟
تهیونگ: باید ببریمش بیمارستان
کوک: نه نمیشه اگه ببریمش بیمارستان ازمون میپرسن چی شده اگه خیلی وخیم بود میبریمش
لونا: کرم دارین؟
کوک: اره ولی به دکتر زنگم میزنیم
لونا: لازم نیست کرم بده
تهیونگ: رفتم زنگ بزنم
لونا عصبی بیحال و جدی گفت
لونا: لازم نیست واقعا فقط اونو بهم بده
تهیونگ: ما اگر کرم هم بهت بدیم باز یکی باید برات بزنه بانداژش کنه و پماد بژنه
لونا: خودم میتونم
کوک با صدایی جدی و بلند گفت
کوک: کافیه
و بعدش بانداژ و پماد رو داد به لونا
کوک: برو خودت بزن زود باش
لونا از کوک گرفترفت سمت اتاقش و درو بست
ویو لونا
لباسم رو در اوردم و یک نیم تنه مشکی ورزشی و شلوارم تنم بود و سعی داشتم پماد بزنن اما ل. ع. نت بهش دستم نمیرسید اعصابم خود شد همون طور که داشت ازم خون میرفت پمادو پرت کردم طرف در که یک هو کوک درو باز کرد و پشت سرش بست
لونا: چیکار میکنی
پماد رو برداشت و با سردی و حالت دستوری گفت
کوک: برگرد پشتتو ببینم
برگشتم و زخممو دید و با یک دستمال زخمم رو تمیز کرد و خ. و. ن رو از کمرم پاک کرد کرم زد و همون لحظه از درد جیغ زدم
کوک: بانداژ هم کنیم تمومه
باند روبرداش و پیچوند سفت کرد خیلی درد داشت
لونا: بسه بسه
کوک: تموم شد
وقتی رفت عقب لباسمو برداشتم و پوشیدم
کوک: بیشتر مراقب باش حواست به خودت باشه
لونا: پیش میاد
کوک: بهرحال مواظب باش
لونا: باشه حالا انگار چی شده
کوک: باشه حالا حالا ها دوش نگیر وگرنه اون زخم عفونت میکنه و باید اون فلشو پس بگیریم
لونا: باشه، ق. رص. ی داریم که ارامش بخش یا مسکن باشه؟
کوک: اره میگم تهیونگ برات بیاره استراحت کن
لونا: مرسی
کوک: درضمن روی زخمت نخواب
لونا: باشه باشه حواسم هست برو بیرون دیگه اه
کوک: بار اخرت باشه اینطوری باهام حرف میزنی
لونا: بد اخلاق
رفت بیرون و تهیونگ بعد چند دقیقه با ق. ر. ص اومد تو داد و خوردم
لونا: مرسی، این مهمونی از قبل برنامه بود؟
تهیونگ: ٠اره ولی اگه اون دعوای سنگین نشده بود کار همشون تموم بود یک مهمونی دیگه میگیریم بعدا تا کارشونو تموم کنیم
لونا: احتمالا من اونو نمیتونم بیام با این وضع داغون که حتی کمرمو نمیتونم تکون بدم
تهیونگ: بهت گفتم حواست به خودت باشه
لبخند زد و گفت استراحت من و رفت بیرون و خوابیدم
کوک: اینارو جمعشون کن
بادیگارد: چشم قربان
کوک اروم و بی احساس میره طرف لونا و تهیونگ که لونا رو به دیوار نشسته بود و پاهاشو دراز کرده بود
کوک: کی بود؟
لونا: همونی ک.. ه زدی... ش
کوک: تهیونگ به دکتر زنگ زدی؟
تهیونگ: باید ببریمش بیمارستان
کوک: نه نمیشه اگه ببریمش بیمارستان ازمون میپرسن چی شده اگه خیلی وخیم بود میبریمش
لونا: کرم دارین؟
کوک: اره ولی به دکتر زنگم میزنیم
لونا: لازم نیست کرم بده
تهیونگ: رفتم زنگ بزنم
لونا عصبی بیحال و جدی گفت
لونا: لازم نیست واقعا فقط اونو بهم بده
تهیونگ: ما اگر کرم هم بهت بدیم باز یکی باید برات بزنه بانداژش کنه و پماد بژنه
لونا: خودم میتونم
کوک با صدایی جدی و بلند گفت
کوک: کافیه
و بعدش بانداژ و پماد رو داد به لونا
کوک: برو خودت بزن زود باش
لونا از کوک گرفترفت سمت اتاقش و درو بست
ویو لونا
لباسم رو در اوردم و یک نیم تنه مشکی ورزشی و شلوارم تنم بود و سعی داشتم پماد بزنن اما ل. ع. نت بهش دستم نمیرسید اعصابم خود شد همون طور که داشت ازم خون میرفت پمادو پرت کردم طرف در که یک هو کوک درو باز کرد و پشت سرش بست
لونا: چیکار میکنی
پماد رو برداشت و با سردی و حالت دستوری گفت
کوک: برگرد پشتتو ببینم
برگشتم و زخممو دید و با یک دستمال زخمم رو تمیز کرد و خ. و. ن رو از کمرم پاک کرد کرم زد و همون لحظه از درد جیغ زدم
کوک: بانداژ هم کنیم تمومه
باند روبرداش و پیچوند سفت کرد خیلی درد داشت
لونا: بسه بسه
کوک: تموم شد
وقتی رفت عقب لباسمو برداشتم و پوشیدم
کوک: بیشتر مراقب باش حواست به خودت باشه
لونا: پیش میاد
کوک: بهرحال مواظب باش
لونا: باشه حالا انگار چی شده
کوک: باشه حالا حالا ها دوش نگیر وگرنه اون زخم عفونت میکنه و باید اون فلشو پس بگیریم
لونا: باشه، ق. رص. ی داریم که ارامش بخش یا مسکن باشه؟
کوک: اره میگم تهیونگ برات بیاره استراحت کن
لونا: مرسی
کوک: درضمن روی زخمت نخواب
لونا: باشه باشه حواسم هست برو بیرون دیگه اه
کوک: بار اخرت باشه اینطوری باهام حرف میزنی
لونا: بد اخلاق
رفت بیرون و تهیونگ بعد چند دقیقه با ق. ر. ص اومد تو داد و خوردم
لونا: مرسی، این مهمونی از قبل برنامه بود؟
تهیونگ: ٠اره ولی اگه اون دعوای سنگین نشده بود کار همشون تموم بود یک مهمونی دیگه میگیریم بعدا تا کارشونو تموم کنیم
لونا: احتمالا من اونو نمیتونم بیام با این وضع داغون که حتی کمرمو نمیتونم تکون بدم
تهیونگ: بهت گفتم حواست به خودت باشه
لبخند زد و گفت استراحت من و رفت بیرون و خوابیدم
۲۳۶
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.