زندگی مافیا ای
زندگی مافیا ای
پارت:۸
تهیونگ:اومدم دوست دخترمو ببینم
ا/ت: منو تو هیچ رابطه ای نداریم
(با بغض گفت)
تهیونگ:میدونم سر یونا رفتی ا/ت
ولی من میخاستم ببینم واکنشت چیه
ا/ت: حالا که دیدی گم شو برو
متنفرم ازت
(با گریه)
تهیونگ بی توجه جلو اومد و ا/ت
گریش گرفته بود
آدمای ا/ت اومدن و میخاستن به تهیونگ تیر بزنن
ولی ا/ت رفت جلوشون و گفت بس کنید
برید بیرون اون کاری با من نداره
(با صدای بلند)
همه زود رفتن بیرون
تهیونگ اومد ا/ت رو از پشت بغل کرد
تهیونگ:بانی کوچولوم هنوزم بغلات حس خوبی بم میده
ا/ت:ولم کن
تهیونگ:نکنم؟
ا/ت:میزنمت
تهیونگ محکم تر بغلش کرد و همین طوری بردش بیرون
یهو کوکی داد زد ا/ت
اومد بیرون دید تهیونگ اون جاست
خشکش زد بزور خودشو جمع و جور کرد
ا/ت چیکار میکنی
ا/ت:کوک کمکم کنننن
کوک:اوخی این دوتا زوج رو نگاه کنید
ا/ت: کوکککککککک
کوک:ها چ مرگته
ا/ت: من تو رو میکشم
کوک:مگه میتونی؟
ا/ت:ارههههه حالا بیا کمکممممم
کوک:هی تهیونگ تو مرد خوشانسی هستی
چون ا/ت هنوز عاشقته و برا این که حرصت بگیره اومد مافیا شد و ازت جلو زد
تو هم میتونی درک کنی چطوری از این همه آدم جلو زده و اول شده هوم؟
تهیونگ:ا/ت چیشد تو که تنفر داشتی ازم
ا/ت به کوک چشم غوره کرد که فهمید چه گوهی خورده و گفت هنوزم متنفرم ازت کوک برا خودش گوه میخوره
تهیونگ ا/ت رو برد شهربازی و سینما
خلاصه کلی خوشگذرونی کردن
و از دل ا/ت خلاصه در اورد
اونا فردا شبش ی مهمونی دعوت شدن
که همه مافیا بودن
ا/ت و تهیونگ رفتن حموم و ا/ت موهای تهیونگ رو خشک کرد
تهیونگ هم موهای ا/ت
با هم آماده شدن و رفتن
ی جا نشسته بودن که ا/ت نگاه های سنگین ی نفرو رو خودش حس کرد
رو به تهیونگ کرد گفت ته این کیه و به اون پسره اشاره کرد
تهیونگ:این دشمن بزرگ من پارک جیمین هستش
چیه نکنه دوسش داری
ا/ت:چییییی چی میگی من تو رو دوس دارم
تهیونگ:حالا ول کن افتخار رقص میدی بانو
ا/ت:ارههههه
داشتیم میرقصیدم که همون پسره اومد سمتمون و گفت به آقای کیم
همیشه بهترین ها رو انتخاب میکنه که
تهیونگ: دلم تنگ شده بود برات آقای پارک
جیمین:این خانم زیبا کی هستن
تهیونگ: کیم ا/ت و زن من
خب که چی؟
جیمین:میشه یکم برقصم باهات خانم
تهیونگ:نه نمیشه
جیمین:ولی از تو نپرسیدم
تهیونگ:ولی من جوابشو دادم نه
ا/ت: تهیونگ ول کن یکم میرقصم باش میام
تهیونگ رفت منم یکم رقصیدم تهیونگ رو دیدم داره بهم بد نگاه میکنه
ا/ت: از آشنایی با شما خوشبختم
من باید برم آقا
رفت پیش تهیونگ
تهیونگ:به چه حقی رفتی؟
ا/ت: ول کن تهیونگ من تو رو دوس دارم
و برای این که دلش نشکه رفتم
تهیونگ:هوفففف باشه
رفتیم یکم برا خودمون خوش گذروندیم
رفتم دستشویی تا خاستم درو ببندم ی پا رفت لای در
پسره بود همون جیمین
دستامو گرفت منو به خودش چسبوند و لبامو میبوسید یکم تونستم ازش جدا شم و جیغ زدم
(ویو تهیونگ)
صدا جیغ از دستشویی می اومد
و ا/ت هم رفت دستشویی
وفتم دیدم جیمین اونو گرفته هو میبوسه و ا/ت گریه میکنه
این دیگه صبرمو تموم کرده
گرفتم زدمش و ا/ت هم گریه میکرد
شرط
لایک:8
کامنت:10
پارت:۸
تهیونگ:اومدم دوست دخترمو ببینم
ا/ت: منو تو هیچ رابطه ای نداریم
(با بغض گفت)
تهیونگ:میدونم سر یونا رفتی ا/ت
ولی من میخاستم ببینم واکنشت چیه
ا/ت: حالا که دیدی گم شو برو
متنفرم ازت
(با گریه)
تهیونگ بی توجه جلو اومد و ا/ت
گریش گرفته بود
آدمای ا/ت اومدن و میخاستن به تهیونگ تیر بزنن
ولی ا/ت رفت جلوشون و گفت بس کنید
برید بیرون اون کاری با من نداره
(با صدای بلند)
همه زود رفتن بیرون
تهیونگ اومد ا/ت رو از پشت بغل کرد
تهیونگ:بانی کوچولوم هنوزم بغلات حس خوبی بم میده
ا/ت:ولم کن
تهیونگ:نکنم؟
ا/ت:میزنمت
تهیونگ محکم تر بغلش کرد و همین طوری بردش بیرون
یهو کوکی داد زد ا/ت
اومد بیرون دید تهیونگ اون جاست
خشکش زد بزور خودشو جمع و جور کرد
ا/ت چیکار میکنی
ا/ت:کوک کمکم کنننن
کوک:اوخی این دوتا زوج رو نگاه کنید
ا/ت: کوکککککککک
کوک:ها چ مرگته
ا/ت: من تو رو میکشم
کوک:مگه میتونی؟
ا/ت:ارههههه حالا بیا کمکممممم
کوک:هی تهیونگ تو مرد خوشانسی هستی
چون ا/ت هنوز عاشقته و برا این که حرصت بگیره اومد مافیا شد و ازت جلو زد
تو هم میتونی درک کنی چطوری از این همه آدم جلو زده و اول شده هوم؟
تهیونگ:ا/ت چیشد تو که تنفر داشتی ازم
ا/ت به کوک چشم غوره کرد که فهمید چه گوهی خورده و گفت هنوزم متنفرم ازت کوک برا خودش گوه میخوره
تهیونگ ا/ت رو برد شهربازی و سینما
خلاصه کلی خوشگذرونی کردن
و از دل ا/ت خلاصه در اورد
اونا فردا شبش ی مهمونی دعوت شدن
که همه مافیا بودن
ا/ت و تهیونگ رفتن حموم و ا/ت موهای تهیونگ رو خشک کرد
تهیونگ هم موهای ا/ت
با هم آماده شدن و رفتن
ی جا نشسته بودن که ا/ت نگاه های سنگین ی نفرو رو خودش حس کرد
رو به تهیونگ کرد گفت ته این کیه و به اون پسره اشاره کرد
تهیونگ:این دشمن بزرگ من پارک جیمین هستش
چیه نکنه دوسش داری
ا/ت:چییییی چی میگی من تو رو دوس دارم
تهیونگ:حالا ول کن افتخار رقص میدی بانو
ا/ت:ارههههه
داشتیم میرقصیدم که همون پسره اومد سمتمون و گفت به آقای کیم
همیشه بهترین ها رو انتخاب میکنه که
تهیونگ: دلم تنگ شده بود برات آقای پارک
جیمین:این خانم زیبا کی هستن
تهیونگ: کیم ا/ت و زن من
خب که چی؟
جیمین:میشه یکم برقصم باهات خانم
تهیونگ:نه نمیشه
جیمین:ولی از تو نپرسیدم
تهیونگ:ولی من جوابشو دادم نه
ا/ت: تهیونگ ول کن یکم میرقصم باش میام
تهیونگ رفت منم یکم رقصیدم تهیونگ رو دیدم داره بهم بد نگاه میکنه
ا/ت: از آشنایی با شما خوشبختم
من باید برم آقا
رفت پیش تهیونگ
تهیونگ:به چه حقی رفتی؟
ا/ت: ول کن تهیونگ من تو رو دوس دارم
و برای این که دلش نشکه رفتم
تهیونگ:هوفففف باشه
رفتیم یکم برا خودمون خوش گذروندیم
رفتم دستشویی تا خاستم درو ببندم ی پا رفت لای در
پسره بود همون جیمین
دستامو گرفت منو به خودش چسبوند و لبامو میبوسید یکم تونستم ازش جدا شم و جیغ زدم
(ویو تهیونگ)
صدا جیغ از دستشویی می اومد
و ا/ت هم رفت دستشویی
وفتم دیدم جیمین اونو گرفته هو میبوسه و ا/ت گریه میکنه
این دیگه صبرمو تموم کرده
گرفتم زدمش و ا/ت هم گریه میکرد
شرط
لایک:8
کامنت:10
۲۸.۱k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.