my childhood freind p16

پسره:واییی‌.....لباساممممممم
سه می:وایی‌....سرممم...بدنت از فولاده
شوگا:🫠😑
سه می:زهر ماررررررر.....نخند
پسره:مک ساعت ۶ یه جلسه مهم داشتممممممم
سه می:خو....به یورم...این مشکله من نیس داداش
پسره: بادیگار دا مث خر منو نیگا نکنیددددددد این کوچولو رو بگیرییییید
سه می:ه‌...اان.....نههههعه
=سه می درجا از رو پسره بلند شد و دست یونگی رو گرف و باهم فرار کردن =
شوگا:دستمم بز مجهه
سا می:بجنبببب
شوگا:به من چیکار داری تو فرار کن
سه می:راس میگی یونگی بهشون بگو مک اونطرفی رفتن باشههه
شوگا:خیالت تخت
=سه می رفت سمت راست=
بادیگارده:کجا رفتتت؟
شوگا:رفت سمت راست...با تشکر🙂
بادیگارد:ممنون....بجنبیینننن
=اونا رفتند و سه می رو گرفتند=
سه می:شوگاااا...نزار ببرنننممم....شوگاااا
شوگا:ببر پدرشم در بیار....
سه می:شوگااااا
شوگا:به پشمم نیستی ‌‌‌‌.....میخوام برم تونه بخوابم
سه می:شوگااااااااااااا
=شوگا رفت=
سه می:اگه گسرت نیارم پدر گربهههههههععهعههه را بهد بیرون برد
پسره:خوب.....به به عجب کوچولویی....اوهوم...بیا ببینم....میبری خونه تمیزش میکنی فهمیدی؟؟،،،
=کتشو پرت کرد تو صورت سه می=
سه می:اح
پسره:فردا میاریش همینجا و میدیش به خدمتکارم
=پسره رفت=
سه می:چه پرو.....شوگا....به مولا اگه گرفتمتتتتتتتتاتاااااا