فیک عشق قدیمی
فیک عشق قدیمی
پارت ³⁰
ات ویو
تام: مامان، مامانننن
با صداهایی اروم چشمامو باز کردم، همچی انقد تار بود که هیچی رو نمیدیدم، صدا ها برام گنگ بود، سرم به شدت درد میکرد و گیج میرفت
ات: ت.تام تویی؟ "اروم"
تام: اره مامانی منم بهتری
ات: اوهوم
یونا: بابام، بابام چیشده "گریه"
ات: با سرفه دکترشو ندیدین؟
تام: نه
(تام به ات کمک کرد تا بشینه روی تخت)
ات: تصادف کرده با تیر چراق برق، ا.الانم ت.توی کماست "شکستن بغض"
یونا: چ.چی "گریهی شدید"
پرش زمانی ² ساعت بعد، ساعت ⁶ صبح:
(ات و تام و یونا روی صندلی بیمارستان جلوی در اتاق تهیونگ نشستن)
ات: تقصیر منه "بغض"
تام: چی
ات: اگه، اگه اون حرفارو نمیگفتم اگه با اون حال تنهاش نمیذاشتم، اون الان اینجا نبود "گریه"
تام: د.دعواتون شد؟
ات؛ اوهوم، صورتمو اون پانسمان کرد، سوپ درست کرده بود واسم، اگه اتفاقی براش بیوفته خودمو نمیبخشم، اون کل وجودمه هق کل زندگیمه ت.تقصیر منه هق همش تقصیر منه "گریه شدید"
تام: م.مامان آروم باش، تقصیر تو نبود، اتفاقی براش نمیوفته
ات: ت.تام یونا رو ببر خونه، هردوتون خسته اید، من اینجا هستم "صدای ضعیف"
یونا: نه من هق نمیرم "گریه"
تام: مامانم راست میگه یونا صبح برمیگردیم، مامان مطمئنی میخوای بمونی
ات: اره هستم
تام: پس مواظب باش، خبری شد حتما زنگ بزن، صبح میایم
یونا: خدافظ "گریه"
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
_________________________________
پارت ³⁰
ات ویو
تام: مامان، مامانننن
با صداهایی اروم چشمامو باز کردم، همچی انقد تار بود که هیچی رو نمیدیدم، صدا ها برام گنگ بود، سرم به شدت درد میکرد و گیج میرفت
ات: ت.تام تویی؟ "اروم"
تام: اره مامانی منم بهتری
ات: اوهوم
یونا: بابام، بابام چیشده "گریه"
ات: با سرفه دکترشو ندیدین؟
تام: نه
(تام به ات کمک کرد تا بشینه روی تخت)
ات: تصادف کرده با تیر چراق برق، ا.الانم ت.توی کماست "شکستن بغض"
یونا: چ.چی "گریهی شدید"
پرش زمانی ² ساعت بعد، ساعت ⁶ صبح:
(ات و تام و یونا روی صندلی بیمارستان جلوی در اتاق تهیونگ نشستن)
ات: تقصیر منه "بغض"
تام: چی
ات: اگه، اگه اون حرفارو نمیگفتم اگه با اون حال تنهاش نمیذاشتم، اون الان اینجا نبود "گریه"
تام: د.دعواتون شد؟
ات؛ اوهوم، صورتمو اون پانسمان کرد، سوپ درست کرده بود واسم، اگه اتفاقی براش بیوفته خودمو نمیبخشم، اون کل وجودمه هق کل زندگیمه ت.تقصیر منه هق همش تقصیر منه "گریه شدید"
تام: م.مامان آروم باش، تقصیر تو نبود، اتفاقی براش نمیوفته
ات: ت.تام یونا رو ببر خونه، هردوتون خسته اید، من اینجا هستم "صدای ضعیف"
یونا: نه من هق نمیرم "گریه"
تام: مامانم راست میگه یونا صبح برمیگردیم، مامان مطمئنی میخوای بمونی
ات: اره هستم
تام: پس مواظب باش، خبری شد حتما زنگ بزن، صبح میایم
یونا: خدافظ "گریه"
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
_________________________________
۶.۵k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.