𝐩𝐭:𝟏𝟏𝐌𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐢𝐥 𝐌𝐨𝐡𝐜𝐢𝐲
ا.ت:یااا من کوچولو نیستممم
جیمین:هستییی کوشولوو
یهو جیمین صورتشو نزدیکم کرد و با شستش لبام رو پاک کرد و توی دهنش گذاشت و سرشو گرفت طرف ظرف خودش.
جیمین:یه بچه اینجوری غذا میخوره..تو کوچولویی..حرفم نباشه.
از تعجب چشمام گرد شده بود و لپام سرخ شدن..سرشو بالا آورد و نگام کرد..یهو زد زیر خنده
جیمین:آیگوووو مگه چیکارت کردممم شبیه هلو شدیییㅋㅋ
سرم رو آوردم پایین و شروع کردم به خوردن..
چشماش...وقتی میخندید شبیه دوتا خط میشدن...خیلی کیوت و قشنگ بود...یعنی میشه؟ یه روز این چشمای کیوتش فقط روی من باشه؟ میشه..؟
جیمین:از فکر دربیا درست غذاتو بخور
ا.ت:ا..اوکی
غذامون که تموم شد بعد از چندین ساعت حرف زدن با بچها، هرکی رفت خونه ی خودش..
لباسامو عوض کردم و یه دوش 5 مینی گرفتم..همش توی فکر بودم. جیمین...چرا دست زد به لبام و بعد انگشتش رو کرد تو دهنش؟
چرا بیش از حد بهش فکر میکنم؟ آیشش...دیگه خجالت میکشم تو چشاش نگاه کنم..هم به خاطر اون بوسش توی اتاق فرار...و رستوران...
با همین فکرا خوابم برد..
پرش زمانی 2 ماه بعد:
جیمین ویو:
توی این 2 ماه که با ا.ت آشنا شدم حسم بهش بیشتر شده...از 2 ماه پیش تا حالا طعم لباش روی لبامه..دلم میخواد دباره طعمش رو بچشم..میخوام که اون مال من باشه...
تصمیمم رو گرفتم..میخوام فردا شب بهش اعتراف کنم!
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟖
___________________
درسته که شرط ها نرسید ولی گذاشتم...
امیدوارم خوشتون اومده باشهه~~🧸🐾💛🧋🥺🖇
جیمین:هستییی کوشولوو
یهو جیمین صورتشو نزدیکم کرد و با شستش لبام رو پاک کرد و توی دهنش گذاشت و سرشو گرفت طرف ظرف خودش.
جیمین:یه بچه اینجوری غذا میخوره..تو کوچولویی..حرفم نباشه.
از تعجب چشمام گرد شده بود و لپام سرخ شدن..سرشو بالا آورد و نگام کرد..یهو زد زیر خنده
جیمین:آیگوووو مگه چیکارت کردممم شبیه هلو شدیییㅋㅋ
سرم رو آوردم پایین و شروع کردم به خوردن..
چشماش...وقتی میخندید شبیه دوتا خط میشدن...خیلی کیوت و قشنگ بود...یعنی میشه؟ یه روز این چشمای کیوتش فقط روی من باشه؟ میشه..؟
جیمین:از فکر دربیا درست غذاتو بخور
ا.ت:ا..اوکی
غذامون که تموم شد بعد از چندین ساعت حرف زدن با بچها، هرکی رفت خونه ی خودش..
لباسامو عوض کردم و یه دوش 5 مینی گرفتم..همش توی فکر بودم. جیمین...چرا دست زد به لبام و بعد انگشتش رو کرد تو دهنش؟
چرا بیش از حد بهش فکر میکنم؟ آیشش...دیگه خجالت میکشم تو چشاش نگاه کنم..هم به خاطر اون بوسش توی اتاق فرار...و رستوران...
با همین فکرا خوابم برد..
پرش زمانی 2 ماه بعد:
جیمین ویو:
توی این 2 ماه که با ا.ت آشنا شدم حسم بهش بیشتر شده...از 2 ماه پیش تا حالا طعم لباش روی لبامه..دلم میخواد دباره طعمش رو بچشم..میخوام که اون مال من باشه...
تصمیمم رو گرفتم..میخوام فردا شب بهش اعتراف کنم!
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟖
___________________
درسته که شرط ها نرسید ولی گذاشتم...
امیدوارم خوشتون اومده باشهه~~🧸🐾💛🧋🥺🖇
۴.۰k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.