رمان زیبای من :
رمان زیبای من :
پارت یک
من آسیه آرن هستم .
که توی کالجی به نام اتامان تحصیل میکنم.
من یک داداش و یک خواهر کوچکتر از خودم دارم داداشم عمر و خواهر کوچیکم امل ....مثل هر روز وارد مدرسه شدم ..تا ایبیکه رو دیدم به سمتش رفتم و گفتم : سلام خوبی واسه ی امتحان خوندی ؟ ایبیکه : نه زیاد ولی بد هم نیستم می تونم پاس کنم ..از زبان آسیه: بله ما امروز امتحان شیمی داریم ...استاد وارد کلاس شد و با عصبانیت گفت : یکی از بچه ها سوالات رو برداشت خودش سریع بیاره تحویل بده ..کسی نداد و جم نخورد ...اما....یک ربع قبل : سارپ : یاسمین باید یک کاری کنیم آسیه داغون بشه یاسمین : امروز امتحان داریم بیا سوالات رو بزاریم تو کیفش .....
پارت یک
من آسیه آرن هستم .
که توی کالجی به نام اتامان تحصیل میکنم.
من یک داداش و یک خواهر کوچکتر از خودم دارم داداشم عمر و خواهر کوچیکم امل ....مثل هر روز وارد مدرسه شدم ..تا ایبیکه رو دیدم به سمتش رفتم و گفتم : سلام خوبی واسه ی امتحان خوندی ؟ ایبیکه : نه زیاد ولی بد هم نیستم می تونم پاس کنم ..از زبان آسیه: بله ما امروز امتحان شیمی داریم ...استاد وارد کلاس شد و با عصبانیت گفت : یکی از بچه ها سوالات رو برداشت خودش سریع بیاره تحویل بده ..کسی نداد و جم نخورد ...اما....یک ربع قبل : سارپ : یاسمین باید یک کاری کنیم آسیه داغون بشه یاسمین : امروز امتحان داریم بیا سوالات رو بزاریم تو کیفش .....
۷۷۹
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.