پارت5
#پارت5
شیطونکِ بابا🥺💜
با قاصدک و مامان که توی پذیرایی نشسته بودن و مشغول میوه خوردن بودن سلام علیکی کردم و برای عوض کردن لباسام به اتاقم رفتم
من و قاصدک اصلا شبیه هم نبودیم ، انگار که قاصدکو مامانم زاییده بود و منو بابام!! انقد که شبیه بابام بودم
در اتاقمو با لگد بورسلی مانندی باز کردم و کیفمو پرت کردم رو تختم ، گوشیمو از کیفم درآوردم و آهنگی پلی کردم
همونطور که قرمیدادم لباسمم عوض کردم و یه کراپ صورتی رنگ به همراه یه لگ مشکی پوشیدم و جلوی آیینه نشستم تا آرایشمو پاک کنم
خواستم دست به کار شم که دیدم گوشیم داره از خودش حرکات موزون درمیاره
شیرجه زدم روی گوشیم و با دیدن تماس تصویری از اینستا جیغ خفه ای کشیدم ، چون روزی ۲۰مرتبه تو خونه جیغ و داد میکردم برای بقیه عادی شده بود دیگه
واییییی خدایا شکرت مثل اینکه دارم به آرزوم میرسم ، برای اطمینان در اتاقمو قفل کردم
اکانتش عکسی نداشت ، پوعف انشالله که کچلِ شکم گنده ی پر مو نباشه فقط!!
بسم اللهی گفتم و تماسو برقرار کردم
با دیدن پسر جذاب و خوشگلی که رو به روم بود زبونم از هیجان بند اومده بود
وات دِ هلللل!!! یا خدای جذابیت!! این چرا انقد جذابه؟؟
اگه خدا اینو آفریده پسمنو رسما ریده!!
با اینکه خودمم خوشگل بودم اما این پسر مرز های زیباییُ جا به جا کرده بود
به گمونم خارجی بود ، فیسش به ایرانیا نمیخورد اصن
تک سرفه ای کردم و گفتم:
_ آریو خارجی؟؟
پسره خنده ملیحی کرد که لپش چال افتاد ؛ آخ ننت قربونت بره الهییی!! چی زاییده ننت واقعا دست مریزاد
_ کَن یو اسپیک اینگیلیش مای گوگولی؟؟
پسره این بار سعی داشت جلوی خندشو بگیره اما نتونست و لپش بیشتر چال رفت....
شیطونکِ بابا🥺💜
با قاصدک و مامان که توی پذیرایی نشسته بودن و مشغول میوه خوردن بودن سلام علیکی کردم و برای عوض کردن لباسام به اتاقم رفتم
من و قاصدک اصلا شبیه هم نبودیم ، انگار که قاصدکو مامانم زاییده بود و منو بابام!! انقد که شبیه بابام بودم
در اتاقمو با لگد بورسلی مانندی باز کردم و کیفمو پرت کردم رو تختم ، گوشیمو از کیفم درآوردم و آهنگی پلی کردم
همونطور که قرمیدادم لباسمم عوض کردم و یه کراپ صورتی رنگ به همراه یه لگ مشکی پوشیدم و جلوی آیینه نشستم تا آرایشمو پاک کنم
خواستم دست به کار شم که دیدم گوشیم داره از خودش حرکات موزون درمیاره
شیرجه زدم روی گوشیم و با دیدن تماس تصویری از اینستا جیغ خفه ای کشیدم ، چون روزی ۲۰مرتبه تو خونه جیغ و داد میکردم برای بقیه عادی شده بود دیگه
واییییی خدایا شکرت مثل اینکه دارم به آرزوم میرسم ، برای اطمینان در اتاقمو قفل کردم
اکانتش عکسی نداشت ، پوعف انشالله که کچلِ شکم گنده ی پر مو نباشه فقط!!
بسم اللهی گفتم و تماسو برقرار کردم
با دیدن پسر جذاب و خوشگلی که رو به روم بود زبونم از هیجان بند اومده بود
وات دِ هلللل!!! یا خدای جذابیت!! این چرا انقد جذابه؟؟
اگه خدا اینو آفریده پسمنو رسما ریده!!
با اینکه خودمم خوشگل بودم اما این پسر مرز های زیباییُ جا به جا کرده بود
به گمونم خارجی بود ، فیسش به ایرانیا نمیخورد اصن
تک سرفه ای کردم و گفتم:
_ آریو خارجی؟؟
پسره خنده ملیحی کرد که لپش چال افتاد ؛ آخ ننت قربونت بره الهییی!! چی زاییده ننت واقعا دست مریزاد
_ کَن یو اسپیک اینگیلیش مای گوگولی؟؟
پسره این بار سعی داشت جلوی خندشو بگیره اما نتونست و لپش بیشتر چال رفت....
۲.۷k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.