𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆⁵⁸
𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆⁵⁸
chapter②
(این مال پارت قبله، گفته باشم ربات.فعاله!)
ویو وی
پنج دقیقه دیگه باید اونجا باشم ولی این ه.رزه ح.رومی دست از فرار بر نمیداره که یه گلوله خرج قیافه نحضش کنم...
مستقیم داشت به سمت ات فرار میکرد...
اسلحمو گذاشتم تو جیبم تا ات خبر دار نشه و چون اونجاپایین شهر بود پلیسا به ندرت دیده میشدن....
اون...اون میخواست به ات حمله کنه؟!
قبل از اینکه جلوی چشم ات بیاد، جلوی دهن اون عوضی رو گرفتم....کشوندمش پشت دیوار و قبل از بی هوش کردنش از دوربینا مطمئن شدم...
خب....
با پشت اسلحه ضربه محکمی به شقیقه اش زدم که خ.ون از دهن لجنش فواره پاشید...
(میدونم نویسنده وحشی ایم🤡🔪)
لباسشو از یقه اش کشیدم و پاره کردم....
(#تهیونگ_مهربونه)
و اون پارچه کثیف خ.ون روی کفشمو پاک کردم....
کسی حق نداره به ات نزدیک شه!
و بعد از اون کفشامو روی سیمان دیوار کشیدم تا خ.ونش پاک شه و در نهایت پیش ات رفتم....
تموم این کارا رو در نهایت سکوت انجام دادم تا ات چیزی نشنوه...
تهیونگ : سلام لیدی*مظلوم:/*
ات: او تهیونگ اومدی!؟
تهیونگ: چرا جلوی دری بیا بریم داخل*لبخند*
chapter②
(این مال پارت قبله، گفته باشم ربات.فعاله!)
ویو وی
پنج دقیقه دیگه باید اونجا باشم ولی این ه.رزه ح.رومی دست از فرار بر نمیداره که یه گلوله خرج قیافه نحضش کنم...
مستقیم داشت به سمت ات فرار میکرد...
اسلحمو گذاشتم تو جیبم تا ات خبر دار نشه و چون اونجاپایین شهر بود پلیسا به ندرت دیده میشدن....
اون...اون میخواست به ات حمله کنه؟!
قبل از اینکه جلوی چشم ات بیاد، جلوی دهن اون عوضی رو گرفتم....کشوندمش پشت دیوار و قبل از بی هوش کردنش از دوربینا مطمئن شدم...
خب....
با پشت اسلحه ضربه محکمی به شقیقه اش زدم که خ.ون از دهن لجنش فواره پاشید...
(میدونم نویسنده وحشی ایم🤡🔪)
لباسشو از یقه اش کشیدم و پاره کردم....
(#تهیونگ_مهربونه)
و اون پارچه کثیف خ.ون روی کفشمو پاک کردم....
کسی حق نداره به ات نزدیک شه!
و بعد از اون کفشامو روی سیمان دیوار کشیدم تا خ.ونش پاک شه و در نهایت پیش ات رفتم....
تموم این کارا رو در نهایت سکوت انجام دادم تا ات چیزی نشنوه...
تهیونگ : سلام لیدی*مظلوم:/*
ات: او تهیونگ اومدی!؟
تهیونگ: چرا جلوی دری بیا بریم داخل*لبخند*
۱۸.۱k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.