بلاخره پادت جدید رو گذاشتم:/
بلاخره پادت جدید رو گذاشتم:/
خیلی خب بریم برای شروع
___________________________________________
با صدای شکستن در ترسم دو برابر شد ک صدای تیر توی اتاق پیچید و دیگ هیچی نفهمیدم و سیاهی!!!
(پرش زمانی ۲ سال بعد)
با صدای گریه مینجی با دو ب سمت اتاقش رفتم و بقلش کردم بلاخره بعد از تلاش ها خوابش برد......!!!
اروم ب سمت آشپزخونه رفتم و کیت رو از فر در آوردم به به چه چیزی شدههههه
آه یادم رفتم اصلا بگم من و تهیونگ انتقاممون رو از یونگی گرفتیم و الان پشت میله های زندانه(دور از جون بچمم:/)
و من و تهیونگ ب یاد خواهرم لسم بچه خواهرم رو مینجی گذاشتم ب یاد بودش و الان ما توی ی کلبه وسط جنگل سرسبزی زندگی میکنیم.......
انقدر غرق در افکارم بودم ک نفهمیدم تهیونگ اومده!!!
با صداش دو متر بالا پریدم!!!
ا.ت:یا خودددد پشمای عیسی مسیحححححححح
تهیونگ:(داره از خنده جررر میخوره)
ا.ت:دمپاییم رو در اوردم و پرت کردم سمتش یااااا یه اِهِمی ی اُهُمی میخوای سکتم بدی از دست تورو
تامام
ببخشید اگ چرت بود و دیر گذاشتم اصلا حالم خوب نیست:)
خیلی خب بریم برای شروع
___________________________________________
با صدای شکستن در ترسم دو برابر شد ک صدای تیر توی اتاق پیچید و دیگ هیچی نفهمیدم و سیاهی!!!
(پرش زمانی ۲ سال بعد)
با صدای گریه مینجی با دو ب سمت اتاقش رفتم و بقلش کردم بلاخره بعد از تلاش ها خوابش برد......!!!
اروم ب سمت آشپزخونه رفتم و کیت رو از فر در آوردم به به چه چیزی شدههههه
آه یادم رفتم اصلا بگم من و تهیونگ انتقاممون رو از یونگی گرفتیم و الان پشت میله های زندانه(دور از جون بچمم:/)
و من و تهیونگ ب یاد خواهرم لسم بچه خواهرم رو مینجی گذاشتم ب یاد بودش و الان ما توی ی کلبه وسط جنگل سرسبزی زندگی میکنیم.......
انقدر غرق در افکارم بودم ک نفهمیدم تهیونگ اومده!!!
با صداش دو متر بالا پریدم!!!
ا.ت:یا خودددد پشمای عیسی مسیحححححححح
تهیونگ:(داره از خنده جررر میخوره)
ا.ت:دمپاییم رو در اوردم و پرت کردم سمتش یااااا یه اِهِمی ی اُهُمی میخوای سکتم بدی از دست تورو
تامام
ببخشید اگ چرت بود و دیر گذاشتم اصلا حالم خوب نیست:)
۷.۶k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.