فیک ملکه من پارت ۲
اون شخص ایزانا بود
هیکارو : اوهایو ایزانا کون .
ایزانا: اوهایو هیکارو چان. امروز بیا خونه ما.
هیکارو : اوکی ساعت چند؟
ایزانا : ساعت ۵ بیا
هیکارو : باشه اوکیه .
از هم خداحافظی کردن.
هیکارو اومد خونه و یه دوش نیم ساعته گرفت و لباسش ( اسلاید ۲ ) رو پوشید و گوشی و شارژ رو برداشت خواست بره بیرون که دید ایزانا منتظره شه.
سوار ماشین شدن و رفتن خونه ایزانا .
( به دلیل گشادی زیاد نمی توانم داخل خانه رو بنویسم )
شب شد . خواستی بری خونه که ایزانا دستت رو گرفت.
ایزانا: هیکارو چان تو که تنهایی امشب رو بمون خونه من.
هیکارو : اممم ایزانا کون ممنون ولی من لباس خواب ندار_
ایزانا : من بهت میدم .
رفتم توی یه اتاق تا لباسی که ایزانا بهت داده رو بپوشی.
برات عجیب بود که چرا ایزانا لباس خواب دخترونه و دقیقا همون مدل های تو و سایز تو داشت. به هر حال اون رو پوشیدی . (پارت بعد عکس رو میذارم.)
در باز شد و....
فردا فک نکنم بتونم بذارم....روز هایی هم که سرم خلوته کرم دارم گشادیم میاد بنویسم🤣
یه سوال بچه ها
فیک مون بده؟😢
هیکارو : اوهایو ایزانا کون .
ایزانا: اوهایو هیکارو چان. امروز بیا خونه ما.
هیکارو : اوکی ساعت چند؟
ایزانا : ساعت ۵ بیا
هیکارو : باشه اوکیه .
از هم خداحافظی کردن.
هیکارو اومد خونه و یه دوش نیم ساعته گرفت و لباسش ( اسلاید ۲ ) رو پوشید و گوشی و شارژ رو برداشت خواست بره بیرون که دید ایزانا منتظره شه.
سوار ماشین شدن و رفتن خونه ایزانا .
( به دلیل گشادی زیاد نمی توانم داخل خانه رو بنویسم )
شب شد . خواستی بری خونه که ایزانا دستت رو گرفت.
ایزانا: هیکارو چان تو که تنهایی امشب رو بمون خونه من.
هیکارو : اممم ایزانا کون ممنون ولی من لباس خواب ندار_
ایزانا : من بهت میدم .
رفتم توی یه اتاق تا لباسی که ایزانا بهت داده رو بپوشی.
برات عجیب بود که چرا ایزانا لباس خواب دخترونه و دقیقا همون مدل های تو و سایز تو داشت. به هر حال اون رو پوشیدی . (پارت بعد عکس رو میذارم.)
در باز شد و....
فردا فک نکنم بتونم بذارم....روز هایی هم که سرم خلوته کرم دارم گشادیم میاد بنویسم🤣
یه سوال بچه ها
فیک مون بده؟😢
۶۸۱
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.