❤رزخلافکارمن♠️
پارت ۱۷
آرسام:
آریانا تو بغلم بود که واردبیمارستان شدیم بای برانکادآریانا رو بردن آقای محترم واردنشین کی به شما اجازه داده بیاید داخل چی میگی خانم زن منو بردن اون تو خب بزارین دکتر بیاد اها آقای دکتر این آقا باشماکاردارن آقای دکتر خانمم متاسفم ایشون سکته کردن ولی خداروشکر بخیر گذشته یعنی چی یعنی رزمن سکته کرده همش تقصیر من آقای محترم می شنوین چی میگم بله دکتر حواسم پرت شده بود میشه بگین چی گفتین گفتم شما زنتونو کتک می زنیدنه آقای دکتر آخه اون زخمای روی تنش اون خانمم دزدیده بودند می دونستم باور نمی کنن اما خب آقا اون خانم بخاطر ضربه ای که به قفسه سینش خورده سکته کرد و یکی از دنده هاش آسیب دیده یاد اونروزی افتادم که با لگدبه قفسه سینش زدمو از حال رفت افتادم ......
آریانا :
ی نور خیلی کمی افتاده بود تو چشمم بلاخره بلند شدی خانومم به سختی نفس می کشیدم چشممو که باز کردم دیدم ی پرستار بالا سرمه و کلی دستگاه بهم وصله ....
..
آرسام:
آریانا تو بغلم بود که واردبیمارستان شدیم بای برانکادآریانا رو بردن آقای محترم واردنشین کی به شما اجازه داده بیاید داخل چی میگی خانم زن منو بردن اون تو خب بزارین دکتر بیاد اها آقای دکتر این آقا باشماکاردارن آقای دکتر خانمم متاسفم ایشون سکته کردن ولی خداروشکر بخیر گذشته یعنی چی یعنی رزمن سکته کرده همش تقصیر من آقای محترم می شنوین چی میگم بله دکتر حواسم پرت شده بود میشه بگین چی گفتین گفتم شما زنتونو کتک می زنیدنه آقای دکتر آخه اون زخمای روی تنش اون خانمم دزدیده بودند می دونستم باور نمی کنن اما خب آقا اون خانم بخاطر ضربه ای که به قفسه سینش خورده سکته کرد و یکی از دنده هاش آسیب دیده یاد اونروزی افتادم که با لگدبه قفسه سینش زدمو از حال رفت افتادم ......
آریانا :
ی نور خیلی کمی افتاده بود تو چشمم بلاخره بلند شدی خانومم به سختی نفس می کشیدم چشممو که باز کردم دیدم ی پرستار بالا سرمه و کلی دستگاه بهم وصله ....
..
۴.۱k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.