وقتی جفتشون عاشق یه دختر میشن p51
ساعت ها، روز ها، هفته ها از تزریق داروی بیهوشی گذشته بود
به طرز عجیبی دو ماه کلافه کننده توی اون بیمارستان و تخت لعنتی زندانی شده بود!
به تازگی میتونست اطرافشو بشنوه و حس کنه!
احساس هاش برگشته بود
دلتنگ ا.تش شده بود
حس تنفرش نسبت به جئون دوباره شعلهور شده بود
بالاخره؛ بعد از دو ماه آزگار چشم های قهوه ایش رو باز کرد و با دنیای تار مواجه شد
پرستار مُسِنی که بالای سرش بود با عجله سرعت قطرات سِرُم رو کم کرد و دکتر رو صدا زد
بعد از صدا زدن دکتر بلافاصله به سمت تهیونگ برگشت: به به بلاخره به هوش اومدی! باید به یه نفر خبر بدم!
قبل از اینکه پرستار از اتاق خارج بشه و از تخت فاصله بگیره دست های بیجون تهیونگ گریبان گیر پرستار شد و آستین لباس فرم پرستار رو گرفت
صدای بیجون و خستش از گلوش بیرون کشیده شد: ا...ا.ت کجاست؟؟ ب..بگید بیاد..
پرستار دست آنژوکت دارِ تهیونگ رو گرفت و روی تخت گذاشت: میگیم بهش میگیم..انقد عجول نباش پسر
و با خنده از اتاق خارج شد
صدای آقای جانگ کل کلاس رو فرا گرفته بود
استاد جانگ با گچ سفید رنگی روی تخته رادیکال عددی رو کشید و خواست به توضیح مطلب بپردازه که صدای زنگ آزادی شنیده شد
استاد جانگ گچ رو روی میزش گذاشت و انگشت های گچیش رو به هم سابید: شانس آوردید!! خسته نباشید بچه ها
تک تک بچه ها با خداحافظی های دست و پا شکسته و بیجون از استاد خداحافظی کردن و از کلاس خارج شدن
صدای آقای جانگ توجه ا.ت رو به خودش جلب کرد: کیم ا.ت! سربسته بگم؛ این ترم چهار تا امتحان رو مردود شدی! اولا باید بگم که امیدوارم دلیل قانع کننده ای برای بی توجهی به دروست داشته باشی! ثانیاً؛ دوباره امتحان میدی! علاقه ایی ندارم که کسی از کلاس من با نمرات مردود شده خارج بشه! کیم ا.ت!!! ریاضی اونقدر ها هم سخت نیست! در ضمن، سر کلاس حواستو جمع درس کن! حالا میتونی بری؛ میبینمت،
ا.ت با چشم و سر حرف های آقای جانگ رو تک به تک تایید کرد و با خداحافظی خشک و خالی کلاس رو ترک کرد
جونگکوک که پشت در کلاس دزدکی به حرف های آقای جانگ و ا.ت گوش میکرد به محض خارج شدن ا.ت از کلاس تند تند پشت ا.ت دویید: ا.ت ا.تتتتت چیشدد؟ استاد چی میگه؟
ا.ت دست هاشو توی جیب کاپشنش فرو برد: خلاصه حرفاشو بگم اینه که چهار تا امتحانو افتادم و دوباره باید امتحان بدم!
کوک کوله ا.ت رو از دستش کشید و حرف ا.ت رو قطع کرد: یعنی چی؟ حتی شنیدم که گفت ریاضی سخت نیست گگگگگگگگگگگگگگگگگگگ یعنی چییی
ا.ت گوشه لبشو به داخل فرو برد. و شونه بالا پروند: مرتیکه خیلی سختگیر شده این ترم..
اینم از پارت ۵۱ فعلا
به طرز عجیبی دو ماه کلافه کننده توی اون بیمارستان و تخت لعنتی زندانی شده بود!
به تازگی میتونست اطرافشو بشنوه و حس کنه!
احساس هاش برگشته بود
دلتنگ ا.تش شده بود
حس تنفرش نسبت به جئون دوباره شعلهور شده بود
بالاخره؛ بعد از دو ماه آزگار چشم های قهوه ایش رو باز کرد و با دنیای تار مواجه شد
پرستار مُسِنی که بالای سرش بود با عجله سرعت قطرات سِرُم رو کم کرد و دکتر رو صدا زد
بعد از صدا زدن دکتر بلافاصله به سمت تهیونگ برگشت: به به بلاخره به هوش اومدی! باید به یه نفر خبر بدم!
قبل از اینکه پرستار از اتاق خارج بشه و از تخت فاصله بگیره دست های بیجون تهیونگ گریبان گیر پرستار شد و آستین لباس فرم پرستار رو گرفت
صدای بیجون و خستش از گلوش بیرون کشیده شد: ا...ا.ت کجاست؟؟ ب..بگید بیاد..
پرستار دست آنژوکت دارِ تهیونگ رو گرفت و روی تخت گذاشت: میگیم بهش میگیم..انقد عجول نباش پسر
و با خنده از اتاق خارج شد
صدای آقای جانگ کل کلاس رو فرا گرفته بود
استاد جانگ با گچ سفید رنگی روی تخته رادیکال عددی رو کشید و خواست به توضیح مطلب بپردازه که صدای زنگ آزادی شنیده شد
استاد جانگ گچ رو روی میزش گذاشت و انگشت های گچیش رو به هم سابید: شانس آوردید!! خسته نباشید بچه ها
تک تک بچه ها با خداحافظی های دست و پا شکسته و بیجون از استاد خداحافظی کردن و از کلاس خارج شدن
صدای آقای جانگ توجه ا.ت رو به خودش جلب کرد: کیم ا.ت! سربسته بگم؛ این ترم چهار تا امتحان رو مردود شدی! اولا باید بگم که امیدوارم دلیل قانع کننده ای برای بی توجهی به دروست داشته باشی! ثانیاً؛ دوباره امتحان میدی! علاقه ایی ندارم که کسی از کلاس من با نمرات مردود شده خارج بشه! کیم ا.ت!!! ریاضی اونقدر ها هم سخت نیست! در ضمن، سر کلاس حواستو جمع درس کن! حالا میتونی بری؛ میبینمت،
ا.ت با چشم و سر حرف های آقای جانگ رو تک به تک تایید کرد و با خداحافظی خشک و خالی کلاس رو ترک کرد
جونگکوک که پشت در کلاس دزدکی به حرف های آقای جانگ و ا.ت گوش میکرد به محض خارج شدن ا.ت از کلاس تند تند پشت ا.ت دویید: ا.ت ا.تتتتت چیشدد؟ استاد چی میگه؟
ا.ت دست هاشو توی جیب کاپشنش فرو برد: خلاصه حرفاشو بگم اینه که چهار تا امتحانو افتادم و دوباره باید امتحان بدم!
کوک کوله ا.ت رو از دستش کشید و حرف ا.ت رو قطع کرد: یعنی چی؟ حتی شنیدم که گفت ریاضی سخت نیست گگگگگگگگگگگگگگگگگگگ یعنی چییی
ا.ت گوشه لبشو به داخل فرو برد. و شونه بالا پروند: مرتیکه خیلی سختگیر شده این ترم..
اینم از پارت ۵۱ فعلا
۱۴.۰k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.