part 2
part 2
همون لحظه یکی به فردی که اوبانای رو گرفته بود شلیک کرد و اون فرد روی زمین افتاد
درسته افراد اوبانای رسیدن
بیشتر از صد تا از افراد اوبانای و سانامی با شلیک گلوله مردن و حالا هیچ اسلحه ای باقی نمونده بود که گلوله داشته باشه و باید مبارزه تن به تن رو شروع میکردن
اوبانای به سمت سانامی خیز برداشت و ی مشت تو صورتش کوبید که باعث شد سانامی خون دماغ بشه
و روی زمین بیوفته اوبانای بلافاصله بعد از افتادن سانامی روی شکمش نشست و به همچنان به مشت زدن ادامه داد بدون اینکه توقف کنه ولی با سوزشی توی سرش و بلافاصله سیاهی مطلق متوقف شد
حالا اوبانای بیهوش روی بدن سانامی که روی زمین بود افتاد
و سانامی با لبخند به زیر دستش که ی چوب خونی توی دستش بود گفت افرین
(ویو شب )
اوبانای با سردرد شدیدی چشم هاش رو باز کرد و دید توی خونست و گیو بالا سرشه
گیو : خداروشکر به هوش اومدی چرا باز دوباره دعوا کردی ؟
اوبانای: خفه شو برو گمشو اونور
گیو : چته ؟ این وحشی بازیا چیه
اوبانای : محموله رو دزدید و قراره ازش انتقام بگیرمم پس انقدر مزاحم کارم نشوو
راستی چرا اینجام ؟
گیو : افرادت وقتی دیدن سرت انقد خونریزی داره ترسیدن بمیری بیخیال دعوا شدن و اوردنت خونه
گیو برادر کوچکتر اوبانای است که چون سنش هنوز قانونی نشده نمیتونه توی باند مافیا اوبانای باشه
ولی این دعوا خیلی اعصابشو خورد کرده بود چون اوبانای به طرز عجیبی خیلی بد اسیب دیده بود تا حالا انقد اوبانای رو بدحال ندیده بود
برای همین ی برنامه خیلی عالی واسه کمک با اوبانای ریخت البته به طور مخفی چون اوبانای هیچ وقت اجازه دخالت کردن توی کارهای باند رو بهش نمیداد
همون لحظه یکی به فردی که اوبانای رو گرفته بود شلیک کرد و اون فرد روی زمین افتاد
درسته افراد اوبانای رسیدن
بیشتر از صد تا از افراد اوبانای و سانامی با شلیک گلوله مردن و حالا هیچ اسلحه ای باقی نمونده بود که گلوله داشته باشه و باید مبارزه تن به تن رو شروع میکردن
اوبانای به سمت سانامی خیز برداشت و ی مشت تو صورتش کوبید که باعث شد سانامی خون دماغ بشه
و روی زمین بیوفته اوبانای بلافاصله بعد از افتادن سانامی روی شکمش نشست و به همچنان به مشت زدن ادامه داد بدون اینکه توقف کنه ولی با سوزشی توی سرش و بلافاصله سیاهی مطلق متوقف شد
حالا اوبانای بیهوش روی بدن سانامی که روی زمین بود افتاد
و سانامی با لبخند به زیر دستش که ی چوب خونی توی دستش بود گفت افرین
(ویو شب )
اوبانای با سردرد شدیدی چشم هاش رو باز کرد و دید توی خونست و گیو بالا سرشه
گیو : خداروشکر به هوش اومدی چرا باز دوباره دعوا کردی ؟
اوبانای: خفه شو برو گمشو اونور
گیو : چته ؟ این وحشی بازیا چیه
اوبانای : محموله رو دزدید و قراره ازش انتقام بگیرمم پس انقدر مزاحم کارم نشوو
راستی چرا اینجام ؟
گیو : افرادت وقتی دیدن سرت انقد خونریزی داره ترسیدن بمیری بیخیال دعوا شدن و اوردنت خونه
گیو برادر کوچکتر اوبانای است که چون سنش هنوز قانونی نشده نمیتونه توی باند مافیا اوبانای باشه
ولی این دعوا خیلی اعصابشو خورد کرده بود چون اوبانای به طرز عجیبی خیلی بد اسیب دیده بود تا حالا انقد اوبانای رو بدحال ندیده بود
برای همین ی برنامه خیلی عالی واسه کمک با اوبانای ریخت البته به طور مخفی چون اوبانای هیچ وقت اجازه دخالت کردن توی کارهای باند رو بهش نمیداد
۱۷۶
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.