ʟᴏᴠᴇ ɪɴ ᴛʜᴇ ʟɪʙʀᴀʀʏ : ᴛʜᴇ ꜰɪɴᴀʟ ᴘᴀʀᴛ
مثل فرشته ها خوابیده بود . آروم ، بی حرکت ، ساکت. یعنی الان جاش خوبه ؟ الان رفته پیش فرشته های دیگه ؟
روی تخت ، کنارش نشسته بودم و داشتم تو خیالاتم با خودم حرف میزدم که یهو چشمم خورد به کتاب هایی که ازم خریده بود . تمامش رو انداخته بود دور ، حتی میشد دید که به خاطر نبودن جا نصفش هم انداخته بود کنار سطل زباله . اشک تو چشمام حلقه زده بود . حداقل میتونستم امید داشته باشم که نامه های عاشقانه ای که هنگام فروختن کتاب ها میذاشتم بینشون رو خونده .
از رو تخت بلند شدم و رفتم سمت کتاب هایی که نصفشون داخل سطل زباله بود و نصف دیگش هم افتاده بود گوشه و کنارش ، نشستم رو زمین تمامشون رو باز کردم هیچکدوم از نامه هام حتی باز هم نشده بود . هیچکدومشونننن . تمام این مدت فکر میکردم که اون میدونه من دوسش دارم برای همین هم میومده اونجا اما نگو که حتی یه دونه از کتاب هایی هم که بهش میدادم نخونده بوده
بغض داشت خفم میکرد ... . :)
پاشدم و رفتم سمتش . دوباره نشستم کنارش و بهش نزدیک شدم خیلی آروم ل.باش رو بوسیدم
+ اینه رسم روزگار نامرد ؟ ... . :)
میتونستی بهم بگی که عاشقمی
چرا بهم نگفتی ؟
البته تقصیر خودمه . منم میتونستم بهت بگم که عاشقتم اما نگفتم
ولی میخوام اینو بدونی که
همیشه عاشقت میمونم فرشته ی دست نیافتنی من ... . :)))
بعضی وقتا خیلی زود دیر میشه پس قبل از اینکه دیر بشه هر کسی رو که دوست دارید بهش بگید . شاید اون رو برای همیشه از دست بدید ... .
🍓END
روی تخت ، کنارش نشسته بودم و داشتم تو خیالاتم با خودم حرف میزدم که یهو چشمم خورد به کتاب هایی که ازم خریده بود . تمامش رو انداخته بود دور ، حتی میشد دید که به خاطر نبودن جا نصفش هم انداخته بود کنار سطل زباله . اشک تو چشمام حلقه زده بود . حداقل میتونستم امید داشته باشم که نامه های عاشقانه ای که هنگام فروختن کتاب ها میذاشتم بینشون رو خونده .
از رو تخت بلند شدم و رفتم سمت کتاب هایی که نصفشون داخل سطل زباله بود و نصف دیگش هم افتاده بود گوشه و کنارش ، نشستم رو زمین تمامشون رو باز کردم هیچکدوم از نامه هام حتی باز هم نشده بود . هیچکدومشونننن . تمام این مدت فکر میکردم که اون میدونه من دوسش دارم برای همین هم میومده اونجا اما نگو که حتی یه دونه از کتاب هایی هم که بهش میدادم نخونده بوده
بغض داشت خفم میکرد ... . :)
پاشدم و رفتم سمتش . دوباره نشستم کنارش و بهش نزدیک شدم خیلی آروم ل.باش رو بوسیدم
+ اینه رسم روزگار نامرد ؟ ... . :)
میتونستی بهم بگی که عاشقمی
چرا بهم نگفتی ؟
البته تقصیر خودمه . منم میتونستم بهت بگم که عاشقتم اما نگفتم
ولی میخوام اینو بدونی که
همیشه عاشقت میمونم فرشته ی دست نیافتنی من ... . :)))
بعضی وقتا خیلی زود دیر میشه پس قبل از اینکه دیر بشه هر کسی رو که دوست دارید بهش بگید . شاید اون رو برای همیشه از دست بدید ... .
🍓END
۸۸۶
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.