part 2
ا/ت ویو
حرکت کردیم به سمت خونه
رسیدیم رفتم به سمت اتاقم تا لباسم رو عوض کنم رفتم پایین جیوو هم لباساشو عوض کرده بود و داشت تلویزیون میدید منم نشستم پیشش به گوشیم نگاه میکردم که یه دفعه شکمم شروع کرد به صدا دادن حقم داشت چون صبحونه کم خوردم به جیوو گفتم
ا/ت:اونی گشنمه
جیوو:خب پاشو یه چیزی بخور
ا/ت:حال ندارم
جیوو: منم حال ندارم
ا/ت:اوففففف
پاشدم رفتم دوتا نودل اماده کردم اومدم نشستم یکی شو دادم به جیوو یکی شو هم خودم خوردم پفیوز حتا تشکر هم نکرد😒
خیلی خسته بودم به خاطر همین رفتم تو اتاقم ساعتم رو کوک مردم تا بتونم یه ذره استراحت کنم
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم یه کش و قوسی دادم پاشدم رفتم نشستم پای درسم سه ساعت بود داشتم درس میخوندم بلاخره تموم شد پاشدم رفتم پذیرایی جیوو نشسته بود به گوشیش نگاه میکرد یه ابی خوردم رفتم نشستم داشتم اون کتابی که از کتابخانه برداشته بودم رو نگاه میکردم یه صفحش توجه ام رو جلب کرد عکس 7 تا پسر بود صورتاشون خیلی ترسناک بود تنم لرزید تو اون یکی صفحه هم نوشته بود
»نباید این کتاب رو برمیداشتی حالا زندگیت سیاه میشه» با متنش ترسیدم ولی به روی خودم نیاوردم به جیوو گفتم
ا/ت: اونی بیا فیلم ترسناک ببینیم
جیوو: اوکی
یه فیلم ترسناک گذاشتم دوتامونم داشتیم با ارامش نگاه میکردیم که یه دفعه...
هه هه تو خماری بمونید😂😂
لایک و کامنت یادتون نره🥺💕🫂
اسلاید دوم عکس پسرا تو کتابه
ایشالا بعدی رو شب میزارم🥺💕
حرکت کردیم به سمت خونه
رسیدیم رفتم به سمت اتاقم تا لباسم رو عوض کنم رفتم پایین جیوو هم لباساشو عوض کرده بود و داشت تلویزیون میدید منم نشستم پیشش به گوشیم نگاه میکردم که یه دفعه شکمم شروع کرد به صدا دادن حقم داشت چون صبحونه کم خوردم به جیوو گفتم
ا/ت:اونی گشنمه
جیوو:خب پاشو یه چیزی بخور
ا/ت:حال ندارم
جیوو: منم حال ندارم
ا/ت:اوففففف
پاشدم رفتم دوتا نودل اماده کردم اومدم نشستم یکی شو دادم به جیوو یکی شو هم خودم خوردم پفیوز حتا تشکر هم نکرد😒
خیلی خسته بودم به خاطر همین رفتم تو اتاقم ساعتم رو کوک مردم تا بتونم یه ذره استراحت کنم
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم یه کش و قوسی دادم پاشدم رفتم نشستم پای درسم سه ساعت بود داشتم درس میخوندم بلاخره تموم شد پاشدم رفتم پذیرایی جیوو نشسته بود به گوشیش نگاه میکرد یه ابی خوردم رفتم نشستم داشتم اون کتابی که از کتابخانه برداشته بودم رو نگاه میکردم یه صفحش توجه ام رو جلب کرد عکس 7 تا پسر بود صورتاشون خیلی ترسناک بود تنم لرزید تو اون یکی صفحه هم نوشته بود
»نباید این کتاب رو برمیداشتی حالا زندگیت سیاه میشه» با متنش ترسیدم ولی به روی خودم نیاوردم به جیوو گفتم
ا/ت: اونی بیا فیلم ترسناک ببینیم
جیوو: اوکی
یه فیلم ترسناک گذاشتم دوتامونم داشتیم با ارامش نگاه میکردیم که یه دفعه...
هه هه تو خماری بمونید😂😂
لایک و کامنت یادتون نره🥺💕🫂
اسلاید دوم عکس پسرا تو کتابه
ایشالا بعدی رو شب میزارم🥺💕
۴۶.۵k
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.