جرعت یا حماقت
وقتی رزی و جیسو و جنی داشتند سریال میدیدن لیسا اونور خونه داشت راه می رفت و داشت ناخوناش رو می خورد انگار که استرس داشت جیسو متوجه حرکات و رفتار عجیب لیسا شد ولی سکوت کرد تا سریال تموم بشه......... وقتی سریال تموم شد جیسو به لیسا گفت حالت خوبه لیسا با صداش که داشت میلرزید به جیسو گفت.. من .. اره خوبم نگران نباش جیسو که متوجه شده بود یه اتفاقی افتاده با لبخند به لیسا گفت امممم باشه. رزی گفت واییییی ساعت2 نصفه شبه فردا خیلی کار دارم برم بخوابم شب بخیر کم کم جنی و جیسو هم رفتن تا بخوابن لیسا روی کاناپه نشته بود و کم کم نشته خوابش برد روز بعد لیسا ساعت 5 عصر رفت باشگاه و قرار بود ساعت 7بیاد ولی ساعت 5 و نیم اومد خونه وقتی اوند خونه رزی گفت سلام ولی لیسا جواب نداد و سریع وفت توی اتاق و درو محکم بست جیسو که داشت ظرف می شست بیشتر به لیسا مشکوک شد وقتی لیسا خوابید جیسو به دخترا میگه که به لیسا مشکوک شده و احساس میکنه یه اتفاقی افتاده رزی گفت من یه نقشه دارم..... ادامه پارت دوم
کپی ممنوع نوشته خودمه❌
گزارش=گزارش و بلاک❌
کپی ممنوع نوشته خودمه❌
گزارش=گزارش و بلاک❌
۳۹۳
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.