پارت 19
فردا شرکت :
تمام کارامو درست کردم و رفتم توی اتاق چانیول و گفتم :اقای رییس من دیگه میرم فردا میبینمتون . چانیول تعجب کرد و گقت :فردا یعنی واسه مهمونی امشب نمیای . ا / ت : ها. . .. اها خب به احتمال زیاد نمیام
چانیول : مشکلی نیست این همه مهمون تو نیای کسی متوجه نمیشه . پسره کثافت وقتی که ا / ت به چانیول گفت نمیام طبق معمول سهون مثل موش گوش وایساده ببینه اینا چی میگن وقتی فهمید رفت و به چانسو گفت چانسو به سویون گفت که هرجور که شده باید امشب بیارین سویون پرسید برای چی و چانسو ماجرای علاقه چان به ا / ت رو برای سویون تعریف کرد سویون خیلی خوشحال شد و گفت غمتون نباشه رییس میارمش هر جور که شده .(3ساعتقبل مهمونی ) وقتی رسیدم خونه رفتم رو تختم لم دادمو یکم با مین وو چت کردم میگفت حلش خوبه ولی من میدونستم درک این موضوع واقعا براش سخته توی اتاقم بودم که در اتاقم باز شد سویون بود
سویون : هی ا / ت. ... ا / ت : من مهمونی نمیام سویون : گه میخوری پاشو اماده شو . اینقدر بهم بد گفت و اعصبانی شد که تصمیم گرفتم رو اعصابش راه نرم پاشدم و رفتم لباسم رو پوشیدم خیلی خشگل شده بودم
راستش دیروز که فهمیدم تولد چانیوله براش هدیه اش رو گرفتم یه عطر و ساعت ست باهاش خیلی قشنگ بود وقتی رسیدیم و وارد شدیم سهون و چانیولو و چانسو به ما نگاه کردن توی اون شلوغی چطوری تشخیص دادن
مهمونی برای جوونا بود کارمندای شرکت برای همین همه راحت بودن چان نگاهش رو از روم برنمیداشت
معذب شده بودم خلی بد بود ولی خدا رو شکر لباسم یکمو بلند بود ........
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
تمام کارامو درست کردم و رفتم توی اتاق چانیول و گفتم :اقای رییس من دیگه میرم فردا میبینمتون . چانیول تعجب کرد و گقت :فردا یعنی واسه مهمونی امشب نمیای . ا / ت : ها. . .. اها خب به احتمال زیاد نمیام
چانیول : مشکلی نیست این همه مهمون تو نیای کسی متوجه نمیشه . پسره کثافت وقتی که ا / ت به چانیول گفت نمیام طبق معمول سهون مثل موش گوش وایساده ببینه اینا چی میگن وقتی فهمید رفت و به چانسو گفت چانسو به سویون گفت که هرجور که شده باید امشب بیارین سویون پرسید برای چی و چانسو ماجرای علاقه چان به ا / ت رو برای سویون تعریف کرد سویون خیلی خوشحال شد و گفت غمتون نباشه رییس میارمش هر جور که شده .(3ساعتقبل مهمونی ) وقتی رسیدم خونه رفتم رو تختم لم دادمو یکم با مین وو چت کردم میگفت حلش خوبه ولی من میدونستم درک این موضوع واقعا براش سخته توی اتاقم بودم که در اتاقم باز شد سویون بود
سویون : هی ا / ت. ... ا / ت : من مهمونی نمیام سویون : گه میخوری پاشو اماده شو . اینقدر بهم بد گفت و اعصبانی شد که تصمیم گرفتم رو اعصابش راه نرم پاشدم و رفتم لباسم رو پوشیدم خیلی خشگل شده بودم
راستش دیروز که فهمیدم تولد چانیوله براش هدیه اش رو گرفتم یه عطر و ساعت ست باهاش خیلی قشنگ بود وقتی رسیدیم و وارد شدیم سهون و چانیولو و چانسو به ما نگاه کردن توی اون شلوغی چطوری تشخیص دادن
مهمونی برای جوونا بود کارمندای شرکت برای همین همه راحت بودن چان نگاهش رو از روم برنمیداشت
معذب شده بودم خلی بد بود ولی خدا رو شکر لباسم یکمو بلند بود ........
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
۱۰.۴k
۲۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.