پارت ۵
پارت ۵
فهش دادن و زدنم بعدش تهدیدم کردن منم نمیدونستم باید چیکار کنم، رفتم سر کلاس نمیدونستم چه واکنشی نشون بدم بخندم یا ناراحت باشم.
فردا شد انگار واقعا بازی چارلی چارلی کار کرد ولمون نمیکرد.
تولد دینا شد اتفاقات وحشتناکی افتاد، زنگ میخورد اما کسی پشت خط نبود، صدای قدم پا میومد با اینکه هیچکس راه نمی رفت.
منتظر پارت آخر باشید🙃
فهش دادن و زدنم بعدش تهدیدم کردن منم نمیدونستم باید چیکار کنم، رفتم سر کلاس نمیدونستم چه واکنشی نشون بدم بخندم یا ناراحت باشم.
فردا شد انگار واقعا بازی چارلی چارلی کار کرد ولمون نمیکرد.
تولد دینا شد اتفاقات وحشتناکی افتاد، زنگ میخورد اما کسی پشت خط نبود، صدای قدم پا میومد با اینکه هیچکس راه نمی رفت.
منتظر پارت آخر باشید🙃
۲.۴k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.