سناریو
"وقتی میبینن داری از نرده های بالکن بالا میری تا خودتو بندازی."
نامجون💙
*چون خیلی ترسیده نمیتونه حرکت کنه و فقط به ات زل زده*
نامجون: ا-ات داری چه غلطی میکنی.. زودباش بیا پایین..
--------------
جین❤
*سریع سر جاش میخکوب میشه*
جین: ...ات؟
ات: گمشو و فقط بزار چند دقیقه با خودم تنها باشم!
جین: ات امروز روز تولدت بود و من میخواستم سورپرایزت کنم! چطور جرعت داری روزمونو اینجوری خراب کنی! *داد*
ات: ...
--------------
تهیونگ🤎
*سریع ات رو از پشت محکم بغل میکنه تا ات نتونه تکون بخوره*
ته: ب-بیخیال ات...باهم حلش میکنیم این کار واقعا ارزششو نداره!
--------------
جیمین💜
*دست ات رو محکم میگیره*
جیمین: درسته تو کسی رو که خیلی برات عزیز بود و دوستش داشتی رو از دست دادی... ولی کسایی که تورو دوست دارن چی؟!
ات: دیگه بهشون اهمیت نمیدم!
جیمین: ...
--------------
شوگا💚
*خودشم میاد لب بالکن پیشت میشینه*
یونگی: راستشو بخوای...خودمم خیلی دوست دارم انجامش بدم..
ات: ب-بیخیال...برگردیم داخل؟
یونگی: *لبخند* بریم...
--------------
جیهوپ💛
هوپ: ات بیا پایین. خودت میدونی که من نمیتونم یه روز رو هم ازت جدا باشم.
ات: فقط برو و تنهام بزار!
جیهوپ: میدونی که اگه بمیری دیگه نمیتونی رامیون های منو بخوری مگنه؟
ات: اومدم🤡
--------------
جونگکوک🤍
*از پشت بغلت میکنه و میبرتت داخل خونه. توی خونه کلی باهم دعوا میکنین. از اونموقع به بعد جونگ کوک همیشه در بالکن رو قفل کرده و هیچوقت نمیزاره ات واردش بشه*
_____________________________________________________
برای سناریو ها و فعالیت های دیگه فالو کن🙂
درخواستی داشتین بهگوشم
نامجون💙
*چون خیلی ترسیده نمیتونه حرکت کنه و فقط به ات زل زده*
نامجون: ا-ات داری چه غلطی میکنی.. زودباش بیا پایین..
--------------
جین❤
*سریع سر جاش میخکوب میشه*
جین: ...ات؟
ات: گمشو و فقط بزار چند دقیقه با خودم تنها باشم!
جین: ات امروز روز تولدت بود و من میخواستم سورپرایزت کنم! چطور جرعت داری روزمونو اینجوری خراب کنی! *داد*
ات: ...
--------------
تهیونگ🤎
*سریع ات رو از پشت محکم بغل میکنه تا ات نتونه تکون بخوره*
ته: ب-بیخیال ات...باهم حلش میکنیم این کار واقعا ارزششو نداره!
--------------
جیمین💜
*دست ات رو محکم میگیره*
جیمین: درسته تو کسی رو که خیلی برات عزیز بود و دوستش داشتی رو از دست دادی... ولی کسایی که تورو دوست دارن چی؟!
ات: دیگه بهشون اهمیت نمیدم!
جیمین: ...
--------------
شوگا💚
*خودشم میاد لب بالکن پیشت میشینه*
یونگی: راستشو بخوای...خودمم خیلی دوست دارم انجامش بدم..
ات: ب-بیخیال...برگردیم داخل؟
یونگی: *لبخند* بریم...
--------------
جیهوپ💛
هوپ: ات بیا پایین. خودت میدونی که من نمیتونم یه روز رو هم ازت جدا باشم.
ات: فقط برو و تنهام بزار!
جیهوپ: میدونی که اگه بمیری دیگه نمیتونی رامیون های منو بخوری مگنه؟
ات: اومدم🤡
--------------
جونگکوک🤍
*از پشت بغلت میکنه و میبرتت داخل خونه. توی خونه کلی باهم دعوا میکنین. از اونموقع به بعد جونگ کوک همیشه در بالکن رو قفل کرده و هیچوقت نمیزاره ات واردش بشه*
_____________________________________________________
برای سناریو ها و فعالیت های دیگه فالو کن🙂
درخواستی داشتین بهگوشم
۸.۶k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.