مروارید عشق پارت ۳۸
رفتن جونگ کوکم در و بست اومد سمتم کوک:امروز نه تونستم درست حسابی بوست کنم🙁من:هوم کوک:اما الان دو نفر شدیم من و تو من:هوممم میخوای شیطونی کنی اومد جلو تر دوتا دستاشو دور کمرمحلقه کرد کوک:مشکلیه شیطون نباشم من:اگه اینجوریه پس منم شیطونی میکنم بعدشم انقدر که غیرتی منو کشته آخه کوک:خوب کسی حق نداره به چیزی که مال منه حتی نگاش کنه خط خطیش میکنم من:دیوونه کوک:تو دیوونم کردی ولی من الان روانیتم گونمو بوسید کوک:آخ همون قسمت صورت و بوسید گونه لپ زیر لب و گردنم و آخرم لبامو بوسید دوتا دستامو دور گردنش حلقه کردم و همراهی کردم بعد جدا شد کوک:لعنتی آخه تو چرا انقدر خوشمزه ای چرا یه بار میبوسم میخوام بعدش ۱۰۰۰ بار ببوسم یه سوال من:بگو کوک:تو داری با من چیکار میکنی چرا من میبنمت حتی الانم بدنم گرم میشه چجوری منو تسخیر خودت کردی هوم چطوری بعد دوباره لبامو بوسید ۱۰ بار پشت سر هم بعد جدا شد همون موقع درد بدی تو قلبم پیچید انقدر که از پا افتادم من:آهههه خودمو انداختم رو زمین کوک:گائول گائول چیشد قلبت درد میکنه من:آره جونگ کوک خیلی بده آییییی هه کوک:میدونی چرا من:چرا کوک:چون قرصاتو نخوردی میفهمی من:یادم رفت خوب کوک:هه من:آهه همون تو دلم درد میکشیدم جونگ کوک منو بلند کرد منم که درد داشتم نفس نفس میزدم کوک:هیچی نیست فقط نفس عمیق بکش آفرین به خدا چیزیت شه دیوونه میشم گذاشتم رو مبل رفت یکی از قرصامو آورد قرصمو خوردم ولی دیر آورد من تشنج کردم و بعد پنج دقیقه آروم شدم کوک:هوففف بلند شدم نشستم جلوش کوک:خوبی من:بهترم همون موقع تشنج کردم افتاد همونجا
از زبون جونگ کوک
یهو تشنج کرد از پشت افتاد میلرزید من:نه گائول گائولم نه لطفا چرا حالت خوب بود گائول عزیزممن:گائولم دستمو رو صورتش میکشیدم یجوری میخواستم آرومش کنم پس بلندش کردم و محکم بغلش کردم من:عشقم آروم باش لطفا هیچی نیست بعد از چند دقیقه آروم شد چشماشو باز کرد من:گائولم خوبی همون موقع چشماش رفت و کامل بیهوش شد سرش یوری شد حول شدم نمیدونستم چیکار کنم فقط میگفتم چشماتو باز کن همون موقع فهمیدم دکتر گفت یه قرص داده که تو اینجور مواقع ها کار سازه سریع رفتم سمت قرصا دستام میلرزید قرصو پیدا کردم یه لیوان آب برداشتم رفتم بلندش کردم من:گائولم یکم باز کن دهنتو قرصو گذاشتم دو دهنش و آبم دادم خورد رفت پایین درازش کردم خودمم از ترس آب خوردم قرصو گذاشتم سر جاش رفتم کنارش دراز کشیدم خودمو برگردوندم طرفش و قشنگ چسبیدم بهش گردنشو بوسیدم کوک:لعنتی خیلی ترسوندیم چرا سعی میکنی دق بدی منو آخه گناه دارم به خدا😐😒😂
از زبون جونگ کوک
یهو تشنج کرد از پشت افتاد میلرزید من:نه گائول گائولم نه لطفا چرا حالت خوب بود گائول عزیزممن:گائولم دستمو رو صورتش میکشیدم یجوری میخواستم آرومش کنم پس بلندش کردم و محکم بغلش کردم من:عشقم آروم باش لطفا هیچی نیست بعد از چند دقیقه آروم شد چشماشو باز کرد من:گائولم خوبی همون موقع چشماش رفت و کامل بیهوش شد سرش یوری شد حول شدم نمیدونستم چیکار کنم فقط میگفتم چشماتو باز کن همون موقع فهمیدم دکتر گفت یه قرص داده که تو اینجور مواقع ها کار سازه سریع رفتم سمت قرصا دستام میلرزید قرصو پیدا کردم یه لیوان آب برداشتم رفتم بلندش کردم من:گائولم یکم باز کن دهنتو قرصو گذاشتم دو دهنش و آبم دادم خورد رفت پایین درازش کردم خودمم از ترس آب خوردم قرصو گذاشتم سر جاش رفتم کنارش دراز کشیدم خودمو برگردوندم طرفش و قشنگ چسبیدم بهش گردنشو بوسیدم کوک:لعنتی خیلی ترسوندیم چرا سعی میکنی دق بدی منو آخه گناه دارم به خدا😐😒😂
۱۸.۳k
۰۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.