Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Paer14
شیرین:باشه مشکلی نیست مینویسم
میکائل: از فردا شروع کنیم؟
شیرین: اره فردا بهتره الان ذهنم شلوغه
لباس هایی میکائل شستم و کارهارو انجام دادم دیگ شب شده بود یک همبرگر اماده گرفتم و با میکائل خوردیم
شیرین:من دیگ برم بخوابم کاری ندارین؟
میکائل:نه شبت خش
شیرین: شب خش
امدم تو اتاقم و درهم قفل کردم رفتم روتخت ک درجا خوابیدم
(وحید)
رفته بودم خونه دوست دخترم کارمو باهاش انجام دادم و امدم خونه ک دیدم خونه بهم ریخته امدم زنگ بزنم به پلیس ک یکی از پشت سرم یک تفنگ گذاشت
اون شخص: به نفع خودته ک زنگ نزنی به پلیس
اب دهنمو پر صدا قورت دادم
میکائل: روتو طرف منکن
رومو طرفش کردم ک یک پسر با یک کافشن مشکی و کلاه بود
وحید: هرچی پول بخوای بهت میدم
اون شخص: من به پول نیازی ندارم من به کشتن تو نیاز دارم
وحید: هرکی گفته بیایی منو بکشی ده برابر چیزی ک بهت داده میدم و برو
اون شخص: اوو چقدر تو نچسبی من این همه راه امدم تا ترو بکشم
وحید: اصلا تو کیییی داد میزنی ها
اون شخص: داد بزن کسی صداتو نمشنوه
وحید: واییییی کمک کمکککککک(باداد)
اون شخص: الکی داری خودتو اذیت میکنی
وحید: تو کیییی هااااا؟ چی میخوایییی؟
اون شخص: من؟ میکائلم
وحید: میکائل؟ چیکار داری با من؟
میکائل:تو پرستار منو اذیت کردی وقتی ۹ سالش بود الانم بهش پیشنهاد ازدواج دادی
وحید: پرستارت کی باز؟
میکائل: شیرین
وحید:(میزنه زیر خنده) پس اون دختر ج*ن*ده ترو فرستاده
(میکائل)
تا کلمه ج*ن*ده رو گفتم با یک گلوله کارشو تموم کردم اون نباید با اموال من اینجوری صحبت کنه
(صبح)
(شیرین)
از خواب بیدار شدم صبحانه رو اماده کردم رفتم تو اتاق میکائل ک خواب بود امدم بیرون و یک اهنگ پخش کردم و شروع کردم به رقصیدن اون اتاق شیشه جوری بود ک برق هاش وقتی خاموش بود شیشه هاش ایینه بود و جلوی اون اتاق شیشه وایستادم و اهنگ پلی کردم
اهنگ:سر گذر محله جنجال غوغاست سر دلبر بنده از این میترسم روزی روزگاری
همنجور میرقصیدم تو حال خودم بودم ک از تو ایینه با دیدن میکائل وایستادم و یک لبخند زدم بهش
(میکائل)
با صدای اهنگ بیدار شدم امدم بیرون دیدم شیرین داره میرقصه خیلی کیوت شده بود و تو اینچند روز ورژن اینجوریشو ندیده بودم
Paer14
شیرین:باشه مشکلی نیست مینویسم
میکائل: از فردا شروع کنیم؟
شیرین: اره فردا بهتره الان ذهنم شلوغه
لباس هایی میکائل شستم و کارهارو انجام دادم دیگ شب شده بود یک همبرگر اماده گرفتم و با میکائل خوردیم
شیرین:من دیگ برم بخوابم کاری ندارین؟
میکائل:نه شبت خش
شیرین: شب خش
امدم تو اتاقم و درهم قفل کردم رفتم روتخت ک درجا خوابیدم
(وحید)
رفته بودم خونه دوست دخترم کارمو باهاش انجام دادم و امدم خونه ک دیدم خونه بهم ریخته امدم زنگ بزنم به پلیس ک یکی از پشت سرم یک تفنگ گذاشت
اون شخص: به نفع خودته ک زنگ نزنی به پلیس
اب دهنمو پر صدا قورت دادم
میکائل: روتو طرف منکن
رومو طرفش کردم ک یک پسر با یک کافشن مشکی و کلاه بود
وحید: هرچی پول بخوای بهت میدم
اون شخص: من به پول نیازی ندارم من به کشتن تو نیاز دارم
وحید: هرکی گفته بیایی منو بکشی ده برابر چیزی ک بهت داده میدم و برو
اون شخص: اوو چقدر تو نچسبی من این همه راه امدم تا ترو بکشم
وحید: اصلا تو کیییی داد میزنی ها
اون شخص: داد بزن کسی صداتو نمشنوه
وحید: واییییی کمک کمکککککک(باداد)
اون شخص: الکی داری خودتو اذیت میکنی
وحید: تو کیییی هااااا؟ چی میخوایییی؟
اون شخص: من؟ میکائلم
وحید: میکائل؟ چیکار داری با من؟
میکائل:تو پرستار منو اذیت کردی وقتی ۹ سالش بود الانم بهش پیشنهاد ازدواج دادی
وحید: پرستارت کی باز؟
میکائل: شیرین
وحید:(میزنه زیر خنده) پس اون دختر ج*ن*ده ترو فرستاده
(میکائل)
تا کلمه ج*ن*ده رو گفتم با یک گلوله کارشو تموم کردم اون نباید با اموال من اینجوری صحبت کنه
(صبح)
(شیرین)
از خواب بیدار شدم صبحانه رو اماده کردم رفتم تو اتاق میکائل ک خواب بود امدم بیرون و یک اهنگ پخش کردم و شروع کردم به رقصیدن اون اتاق شیشه جوری بود ک برق هاش وقتی خاموش بود شیشه هاش ایینه بود و جلوی اون اتاق شیشه وایستادم و اهنگ پلی کردم
اهنگ:سر گذر محله جنجال غوغاست سر دلبر بنده از این میترسم روزی روزگاری
همنجور میرقصیدم تو حال خودم بودم ک از تو ایینه با دیدن میکائل وایستادم و یک لبخند زدم بهش
(میکائل)
با صدای اهنگ بیدار شدم امدم بیرون دیدم شیرین داره میرقصه خیلی کیوت شده بود و تو اینچند روز ورژن اینجوریشو ندیده بودم
۸.۳k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.