سفر به دنیای او
پارت دوم: قسمت ممنوعه
آروم رمز در رو وارده که و وارده خونه شد
_نامجون هیونگ من اومدم
_خوشاومدی کوک
لبخندی زد و به سوی اتاقش راه افتاد بدونه اینکه لباس هاش رو در بیاره روی تخت ولو
و به فکر ساعاتی قبل فرو رفت "مردی که لبخند نداشت" "مردمی که تظاهر میکردن" و در آخر "قسمته ممنوع"
ینی چرا اون قسمت از موزه ممنوعه؟ چه دلیلی میتونست داشته باشه؟
از روی تخت بلند شد و از اتاق خارج شد نامجون تا الان خواب بود پس خیلی آروم رفت بیرون و در رو بست...سوار ماشین شد و به سمت موزه راه افتاد
نگاهی به ساعت کرد ساعت ۴:۳۰دقیقه رو نشون میداد آروم به سمت پشت موزه راه افتاد دیواره موزه خیلی بلند نبود میتونست بپره با احتیاط از دیوار پرید پایین و آروم وارده موزه شد و به سمت "بخش ممنوعه" راه افتاد نگران دوربین ها نبود چون دوربین هارو هک کرده بود
فلش بک به ماشین
قبل از پیاده شدنش از ماشین لپتاپش رو برداشت و دوربین های موزه رو هک کرد کاره سختی بود ولی شدنی بود
ویو زمان حال
به امید اینکه در قفل نباشه آروم دستش را روی دستگیرهی در فشرد میدونست اگر در قفل نباشه حتما سنسور داره پس با احتیاط در را باز کرد
انگار یه سوال به بغییه سوال ها اضافه شده بود چرا در قفل نبود؟ با صدای پای کسی سری در را باز کرد و وارد اتاق شد درست گفته بود سنسور ها فعال بودن خیلی اروم و هوشمندانه از سنسور ها رد شد و به اون ور خط رسید و دکمه "سنسور خاموش" رو فشار داد با نور گوشی میتونست ببینه تمام دیوار ها پر از عکس های دوران شیلا بود عکس خاندان کیم
کیم تهیونگ پادشاه شیلا کیم ته یون شاهدخت شیلا و ملکه کیم...
همینطور که به عکس ها نگاه میکر صدای از پشت سرش شنید
_تو چجوری اومدی داخل؟
بدون فکر کردن سری دویید
_هی وایستا بگیریدش
در حالی که داشت میدوید به پشت سرش نگاه میکرد دقتی برگشت تنها درده سرش و خونی که قطره قطره چکه میکرد تعادلش رو از دست داد و افتاد روی زمین دیگه نمیتوانست تحمل کنه تنها کلمهای که گفت
"کیم تهیونگ" بود و سیاهی...
آروم رمز در رو وارده که و وارده خونه شد
_نامجون هیونگ من اومدم
_خوشاومدی کوک
لبخندی زد و به سوی اتاقش راه افتاد بدونه اینکه لباس هاش رو در بیاره روی تخت ولو
و به فکر ساعاتی قبل فرو رفت "مردی که لبخند نداشت" "مردمی که تظاهر میکردن" و در آخر "قسمته ممنوع"
ینی چرا اون قسمت از موزه ممنوعه؟ چه دلیلی میتونست داشته باشه؟
از روی تخت بلند شد و از اتاق خارج شد نامجون تا الان خواب بود پس خیلی آروم رفت بیرون و در رو بست...سوار ماشین شد و به سمت موزه راه افتاد
نگاهی به ساعت کرد ساعت ۴:۳۰دقیقه رو نشون میداد آروم به سمت پشت موزه راه افتاد دیواره موزه خیلی بلند نبود میتونست بپره با احتیاط از دیوار پرید پایین و آروم وارده موزه شد و به سمت "بخش ممنوعه" راه افتاد نگران دوربین ها نبود چون دوربین هارو هک کرده بود
فلش بک به ماشین
قبل از پیاده شدنش از ماشین لپتاپش رو برداشت و دوربین های موزه رو هک کرد کاره سختی بود ولی شدنی بود
ویو زمان حال
به امید اینکه در قفل نباشه آروم دستش را روی دستگیرهی در فشرد میدونست اگر در قفل نباشه حتما سنسور داره پس با احتیاط در را باز کرد
انگار یه سوال به بغییه سوال ها اضافه شده بود چرا در قفل نبود؟ با صدای پای کسی سری در را باز کرد و وارد اتاق شد درست گفته بود سنسور ها فعال بودن خیلی اروم و هوشمندانه از سنسور ها رد شد و به اون ور خط رسید و دکمه "سنسور خاموش" رو فشار داد با نور گوشی میتونست ببینه تمام دیوار ها پر از عکس های دوران شیلا بود عکس خاندان کیم
کیم تهیونگ پادشاه شیلا کیم ته یون شاهدخت شیلا و ملکه کیم...
همینطور که به عکس ها نگاه میکر صدای از پشت سرش شنید
_تو چجوری اومدی داخل؟
بدون فکر کردن سری دویید
_هی وایستا بگیریدش
در حالی که داشت میدوید به پشت سرش نگاه میکرد دقتی برگشت تنها درده سرش و خونی که قطره قطره چکه میکرد تعادلش رو از دست داد و افتاد روی زمین دیگه نمیتوانست تحمل کنه تنها کلمهای که گفت
"کیم تهیونگ" بود و سیاهی...
۱.۰k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.