p2
p2
(قشنگ میخوام اون موقعیتو تصو کنین)
وقتی از در وارد میشی یه اتاق با تم خاکستری کم رنگ و سفید روبرو میشی
سمت راست اتاق یه تخت تا شو بالای دیواره(اگه سوار قطار شده باشین میدونین منظورم چیه)
پایین تخت یه فضای خالی برای وسیله ها یا چیزای دیگه بود
دیوار روبرویی یه پنجره ی بزرگ رو به بیرون داشت و منظره بیرون رو نشون میداد
بالای پنجره ی دستگیره ی قرمز برای موقعیت های اضطراری بود که اگه میکشیدیش قطار یواش یواش سرعتش کم میشد و حرکت نمیکرد
سمت چپ اتاق سه تا مبل یه نفره گذاشته بودن
ذهن یجی: الان که دارم دقت میکنم چرا هر سه تامون ال استار پپشیدیم؟ هر سه تامون هم مشکی؟
پسره که فک کنم اسمش کوک بود خیلی خوشتیپه
از نوع لباس پوشیدنش خوشم اومد
لباس یجی: یه کراپ مشکی که روش (والا نمیدونم اسمش چی بود 😑کت یا شمیز اگه میدونین بگین) پوشیده بود
یه کیف کوله ای مشکی
با یه کفش ال استار مشکی
موهاشم براتون میزارم
برای چند مین همه ساکت شدن
یجی که دید هیچکس حرف نمیزنه هدفون مشکی رنگشو از توی کیفش دراورد و یه اهنگ برای خودش گزاشت و به فکر فرو رفت که چه اتفاقایی در انتظارشه
کوک هم روی صندلی نشست و به فکر فرو رفت
میونگ عاشق دیدن منظره ها بود و پشت پنجره داشت بیرونو نگا میکر و منتظر بود طلوع افتابو ببینه
اونجا ساعت چهار صبح بود
تقریبا نیم ساعت بعد:
یجی خیلی خوابش میومد و تا خواست بلند شه کوک هم باهاش بلند شد
یجی بی اهمیت هدفونشو اروم از روی سرش برداشت و گزاشت توی کیفش
همون لحظه کوک لباسشو که تقریبا دراورد چون خیلی گرم بود(تیشرت داره)
یجی: واو چه تتوهایی
کوک: حیح
تا خواست سمت تخت بره دید کوک رفت روی تخت خوابید
یدفه داد زد: یاااا
یجی: هی کوک
کوک: هوم
یجی: اون پتو رو بده
کوک: چرا"پرتش کرد براش"
چون پتو بزرگ بود یجی تاش کرد و انداخت زیر تخت(همون فضای خالی زیر تختو میگم)
هدفونشو از تو کیفش دراورد و گزاشت روی مبل تا سرش اذیت نشه کیفشم گزاشت رو پتو و یواش روی پتو دراز کشید و خوابید
(خیلی دوست دارم ادامشم بزارم چون نوشتم ولی دیگه زیاد میشه)
موهای یجی پست قبلیه
شرط فقط سی کامنت
فردا میزارم
بدونین فیک قراره خیلی باحال بشه
.
(قشنگ میخوام اون موقعیتو تصو کنین)
وقتی از در وارد میشی یه اتاق با تم خاکستری کم رنگ و سفید روبرو میشی
سمت راست اتاق یه تخت تا شو بالای دیواره(اگه سوار قطار شده باشین میدونین منظورم چیه)
پایین تخت یه فضای خالی برای وسیله ها یا چیزای دیگه بود
دیوار روبرویی یه پنجره ی بزرگ رو به بیرون داشت و منظره بیرون رو نشون میداد
بالای پنجره ی دستگیره ی قرمز برای موقعیت های اضطراری بود که اگه میکشیدیش قطار یواش یواش سرعتش کم میشد و حرکت نمیکرد
سمت چپ اتاق سه تا مبل یه نفره گذاشته بودن
ذهن یجی: الان که دارم دقت میکنم چرا هر سه تامون ال استار پپشیدیم؟ هر سه تامون هم مشکی؟
پسره که فک کنم اسمش کوک بود خیلی خوشتیپه
از نوع لباس پوشیدنش خوشم اومد
لباس یجی: یه کراپ مشکی که روش (والا نمیدونم اسمش چی بود 😑کت یا شمیز اگه میدونین بگین) پوشیده بود
یه کیف کوله ای مشکی
با یه کفش ال استار مشکی
موهاشم براتون میزارم
برای چند مین همه ساکت شدن
یجی که دید هیچکس حرف نمیزنه هدفون مشکی رنگشو از توی کیفش دراورد و یه اهنگ برای خودش گزاشت و به فکر فرو رفت که چه اتفاقایی در انتظارشه
کوک هم روی صندلی نشست و به فکر فرو رفت
میونگ عاشق دیدن منظره ها بود و پشت پنجره داشت بیرونو نگا میکر و منتظر بود طلوع افتابو ببینه
اونجا ساعت چهار صبح بود
تقریبا نیم ساعت بعد:
یجی خیلی خوابش میومد و تا خواست بلند شه کوک هم باهاش بلند شد
یجی بی اهمیت هدفونشو اروم از روی سرش برداشت و گزاشت توی کیفش
همون لحظه کوک لباسشو که تقریبا دراورد چون خیلی گرم بود(تیشرت داره)
یجی: واو چه تتوهایی
کوک: حیح
تا خواست سمت تخت بره دید کوک رفت روی تخت خوابید
یدفه داد زد: یاااا
یجی: هی کوک
کوک: هوم
یجی: اون پتو رو بده
کوک: چرا"پرتش کرد براش"
چون پتو بزرگ بود یجی تاش کرد و انداخت زیر تخت(همون فضای خالی زیر تختو میگم)
هدفونشو از تو کیفش دراورد و گزاشت روی مبل تا سرش اذیت نشه کیفشم گزاشت رو پتو و یواش روی پتو دراز کشید و خوابید
(خیلی دوست دارم ادامشم بزارم چون نوشتم ولی دیگه زیاد میشه)
موهای یجی پست قبلیه
شرط فقط سی کامنت
فردا میزارم
بدونین فیک قراره خیلی باحال بشه
.
۸.۰k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.