برای منp1
ویو سها
از خواب بیدار شدم روی تخت رو مرتب کردم و یه لباس گل گلی پوشیدم{اسلاید دو}
به سمت سالن اصلی رفتم سراغ یونگی رو از خدمتکارا گرفتم و اونها گفتن توی اتاق کارشه و از صبح بیرون نیومده
با نگرانی به سمت در اتاق رفتم و کوبیدمش تا خواستم بازش کنم خودش باز شد و یونگی پشت اون در بود
سها: سلام مستر مین
یونگی: سلام عزیزم
سها:باز که این لای لباته
سیگار رو از لای لباش بیرون اوردم
سها: تا من هستم تو هیچ احتیاجی به این نداری
یونگی: درسته
صورتمو سمت صورتش برد و شروع به بوسیدنم کرد
دستامو دور گردنش حلقه کردم و بد از این نفس کم اوردم ازم جدا شد
یونگی: بریم برای صبحانه؟
سها: اوهوم{ کیوتییییییییییی}
باهم به سمت میز رفتیم و شروع به خوردن صبحتنه کردیم
که یهو ...
از خواب بیدار شدم روی تخت رو مرتب کردم و یه لباس گل گلی پوشیدم{اسلاید دو}
به سمت سالن اصلی رفتم سراغ یونگی رو از خدمتکارا گرفتم و اونها گفتن توی اتاق کارشه و از صبح بیرون نیومده
با نگرانی به سمت در اتاق رفتم و کوبیدمش تا خواستم بازش کنم خودش باز شد و یونگی پشت اون در بود
سها: سلام مستر مین
یونگی: سلام عزیزم
سها:باز که این لای لباته
سیگار رو از لای لباش بیرون اوردم
سها: تا من هستم تو هیچ احتیاجی به این نداری
یونگی: درسته
صورتمو سمت صورتش برد و شروع به بوسیدنم کرد
دستامو دور گردنش حلقه کردم و بد از این نفس کم اوردم ازم جدا شد
یونگی: بریم برای صبحانه؟
سها: اوهوم{ کیوتییییییییییی}
باهم به سمت میز رفتیم و شروع به خوردن صبحتنه کردیم
که یهو ...
۲۹۷
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.