پارت چهارم
P.4
زنگ تفریح:
هه سو: آی دختر جون، حواستو جمع کن به اوپامون نزدیک نشی...
می سو: نمیخوای که بمیری؟
جین آ: هه... بچه ها اون نمیتونه حتی حرفامونو بشنوه... نکنه کر هم شدی!
مینا: بچه ارزششو نداره ولش کنید.
هه سو: ارزشت همون زباله دونی ایه که توشی دختره ی هرز..
جیمین: یاااا با شماهام. بس کنید. دعوا هاتون را پشت مدرسه یا بعد مدرسه کنید. اعصاب ندارم (همش با داد)
دخترا: باشه اوپ..
جیمین: برید دیگههه (با داد)
می یونگ بلند شد که بره جیمین صداش زد و گفت:
جیمین: هی تو... چرا میزاری عین یه آشغال باهات رفتار کنند؟
جیمز: بیبییییی!
می یونگ: یااا اوپا
جیمیز: کیوت. دلم خیلی برات تنگ شده بود..
می یونگ: ....
جیمز: سلام من جیمز هستم پارسال اینجا اومدم و ...
جیمین: پارک جیمین.
جیمز : وییییی تو پسر اقای پارکی؟ همونی که کلی برند به نامشهههعع؟
جیمین:ار...ه
جیمز : واییی من عاشق اونم... عالی هستین
جیمین: اها ممنون
میونگ:اوپا بریم دیگه. خسته شدم
جیمز: بیا این نون و اینم شیر توت فرنگیت^^ (با لحن کیوت)
می یونگ:خیلی ممنونم ازت که به فکرم بودی
جیمز : بیبی کیوت^^
می یونگ:...
جیمز: اها باشه من میرم فعلااا
می یونگ:خدافظ
جیمین: دوست پسرته؟ هه نمیدونستم پسرا با دخترای چاق هم قرار میزارن!
می یونگ: ...
جیمین: یاااا با توام یه چیزی بگو
می یونگ: چیه کاری داری؟
جیمین: عصبانی نشدی؟
می یونگ:ن...
میونگ شروع کرد به خوردن خوراکی هاش و جیمین در حال فکر کردن به نعی بود که می یونگ بهش گفت...
جیمین: اسمت چیه؟
می یونگ: میونگ. کیم میونگ
حیمین: اها
هه سو: می یونگ چند نفر رو پل پشت مدرسه، همونی که کنار زمین ورزشه باهات کار دارن....
میونگ بلند شد و به سمت همونجا رفت.
جین آ:زشت بد قواره سلام
می سو: امروز تولد هه سوعه.
مینا:میخوایم براش یه کیک تولد درست کنیم و به تو نیاز داریم
یک هو یه بسته ارد رو سر می یونگ خالی شد. و بعدش چند تا تخم مرغ و حتی شیر.
مینا:فر نداریم؟
جین آ:جهنم؟
مینا:واو عالیه
می یونگ بلند شد و خواست بره تا لباس هاش را عوض کنه.
جین آ: یااا چرا هیچی نمیگی عوضی؟ هاااا
مینا: یه هرزه خوبی هستی
دخترا: بلند خندیدن
جیمین: کافیه دیگه، برید تو کلتس
مینا:اما اوپا...
جیمین: همین که گفتم... برگردید.
*فلش بک:
جیمین: بکشونیدش تو حیاط پشتی و یکم اذیتش کنید. برو حالا
مینا: اها... با...شه
می یونگ بلند شد تا بره سرکلاس. که توسط کسی کشیده شد. از این حرکت چشماش رو هم خوردند و وقتی چشماش رت باز کرد دید سرش رو دست جیمینه و جیمین دور کمرش را گرفته.
جیمین: اگه لاغر تر بشی میتونی جشن پتیان ترم رو بیای. یکم تلاشتو کن. من تو مهمونی هام دخترای زیبا را میپذیرم.
و رفت...
میونگ: اها... باشه...
جیمین دستشو رو سر می یونگ کشید و رفت.
مینا: دیدی؟ جین آ دیدی؟
جین آ: اره اون سرشو ناز کرد
مینا: پسره دروغ گو
جین آ: یااا اون اوپامو...
مینا: به درک. حق اون دختره رو میزارم تو دستاش...
شرایط برای پارت بعد :
♡لایک: ۷
°•°کامنت: ۷
پارت بلندی بود... بچه ها فردا ازمون فیزیک از فصل اول دارم ... مغزم داره میترکه... دعا کنید خوب بدمش. تنک❤
#jiminfic
#وانشات_جیمین
زنگ تفریح:
هه سو: آی دختر جون، حواستو جمع کن به اوپامون نزدیک نشی...
می سو: نمیخوای که بمیری؟
جین آ: هه... بچه ها اون نمیتونه حتی حرفامونو بشنوه... نکنه کر هم شدی!
مینا: بچه ارزششو نداره ولش کنید.
هه سو: ارزشت همون زباله دونی ایه که توشی دختره ی هرز..
جیمین: یاااا با شماهام. بس کنید. دعوا هاتون را پشت مدرسه یا بعد مدرسه کنید. اعصاب ندارم (همش با داد)
دخترا: باشه اوپ..
جیمین: برید دیگههه (با داد)
می یونگ بلند شد که بره جیمین صداش زد و گفت:
جیمین: هی تو... چرا میزاری عین یه آشغال باهات رفتار کنند؟
جیمز: بیبییییی!
می یونگ: یااا اوپا
جیمیز: کیوت. دلم خیلی برات تنگ شده بود..
می یونگ: ....
جیمز: سلام من جیمز هستم پارسال اینجا اومدم و ...
جیمین: پارک جیمین.
جیمز : وییییی تو پسر اقای پارکی؟ همونی که کلی برند به نامشهههعع؟
جیمین:ار...ه
جیمز : واییی من عاشق اونم... عالی هستین
جیمین: اها ممنون
میونگ:اوپا بریم دیگه. خسته شدم
جیمز: بیا این نون و اینم شیر توت فرنگیت^^ (با لحن کیوت)
می یونگ:خیلی ممنونم ازت که به فکرم بودی
جیمز : بیبی کیوت^^
می یونگ:...
جیمز: اها باشه من میرم فعلااا
می یونگ:خدافظ
جیمین: دوست پسرته؟ هه نمیدونستم پسرا با دخترای چاق هم قرار میزارن!
می یونگ: ...
جیمین: یاااا با توام یه چیزی بگو
می یونگ: چیه کاری داری؟
جیمین: عصبانی نشدی؟
می یونگ:ن...
میونگ شروع کرد به خوردن خوراکی هاش و جیمین در حال فکر کردن به نعی بود که می یونگ بهش گفت...
جیمین: اسمت چیه؟
می یونگ: میونگ. کیم میونگ
حیمین: اها
هه سو: می یونگ چند نفر رو پل پشت مدرسه، همونی که کنار زمین ورزشه باهات کار دارن....
میونگ بلند شد و به سمت همونجا رفت.
جین آ:زشت بد قواره سلام
می سو: امروز تولد هه سوعه.
مینا:میخوایم براش یه کیک تولد درست کنیم و به تو نیاز داریم
یک هو یه بسته ارد رو سر می یونگ خالی شد. و بعدش چند تا تخم مرغ و حتی شیر.
مینا:فر نداریم؟
جین آ:جهنم؟
مینا:واو عالیه
می یونگ بلند شد و خواست بره تا لباس هاش را عوض کنه.
جین آ: یااا چرا هیچی نمیگی عوضی؟ هاااا
مینا: یه هرزه خوبی هستی
دخترا: بلند خندیدن
جیمین: کافیه دیگه، برید تو کلتس
مینا:اما اوپا...
جیمین: همین که گفتم... برگردید.
*فلش بک:
جیمین: بکشونیدش تو حیاط پشتی و یکم اذیتش کنید. برو حالا
مینا: اها... با...شه
می یونگ بلند شد تا بره سرکلاس. که توسط کسی کشیده شد. از این حرکت چشماش رو هم خوردند و وقتی چشماش رت باز کرد دید سرش رو دست جیمینه و جیمین دور کمرش را گرفته.
جیمین: اگه لاغر تر بشی میتونی جشن پتیان ترم رو بیای. یکم تلاشتو کن. من تو مهمونی هام دخترای زیبا را میپذیرم.
و رفت...
میونگ: اها... باشه...
جیمین دستشو رو سر می یونگ کشید و رفت.
مینا: دیدی؟ جین آ دیدی؟
جین آ: اره اون سرشو ناز کرد
مینا: پسره دروغ گو
جین آ: یااا اون اوپامو...
مینا: به درک. حق اون دختره رو میزارم تو دستاش...
شرایط برای پارت بعد :
♡لایک: ۷
°•°کامنت: ۷
پارت بلندی بود... بچه ها فردا ازمون فیزیک از فصل اول دارم ... مغزم داره میترکه... دعا کنید خوب بدمش. تنک❤
#jiminfic
#وانشات_جیمین
۴۷.۳k
۲۳ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.