Pt1
ویو ا.ت
تازه به مدرسه ی سه بوم انتقال شده بودم داشتم دوروبرو میگشتم که با برخورد پایی جلوی پام افتادم همه اطرافم گرد شده بودند که گرمی دستی رو روی شونم حس کردم یه پسر قد بلند بود قیافشو واضح نمیدیدم وقتی بلند شدم مات و مبهوت جذابیتش شده بودم
گفت: چیزیت نشده؟ خوبی؟
زبونم بند اومده بود نتونستم جوابشو بدم
ویو کوک
کمی پیش دختری رو تو سالن ورزش دیدم وقتی باهاش چشم تو چشم شدم حس عجیبی منو دربرگرفت رفتم دنبالش که این اتفاق (همون افتادن ا.ت و بلند کردن کوکی ) براش افتاد بلندش کردم دیدم پاش زخمی شده بردمش اتاق بهداشت زانوشو باندپیچی کردم دیدم نمیتونه راه بره بغلش کردم بردم تو کلاسش
*پرش زمانی به بعد از زنگ کلاسی*
امتحان داشتیم صندلی من کنار صندلی همون دختره بود
ورقه هارو پخش کردن داشتم ورقه ی دختره رو نگاه میکردم که دیدم اسمش لی ا.ت هستش
خلاصه محو نگاه کردنش بودم که مراقب ورقه هارو گرفت و من کلا ورقه رو سفید داده بودم اولش ناراحت بودم ولی بعدا خوشحال شدم که میتونم با تجدید تو درس هام برم کلاس لی ا.ت
*پرش زمانی به روز بعد*
ویو ا.ت
داشتم قدم میزدم که اون پسر قد بلند رو دیدم رفتم پیشش و
گفتم : ممنون
_خواهش میکنم
+ببخشید دیروز نتونستم ازت تشکر کنم
_عب نداره
داشتم میرفتم که صدام زد
_لی ا.ت
+عومم ببخشیدا ولی اسممو از کجا میدونی؟؟
_خب وقتی بردم کلاست یکی از دوستات گف(دروغ میگه)
+اهان
+خب چرا صدام زدی؟
_میخوام باهم آشنا بشیم
+ منو که میشناسی
+ اهل ایرانم و یه ساله اومدم کره و داشتم زبان کره ای یاد میگرفتم و تووو
_منم جئون جونگکوکم اهل بوسانم اما سئول زنگی میکنم و یه سال ازت بزرگترم
ازینکه اسمشو فهمیده بودم خیلی شوق و ذوق داشتم
(کمی باهم حرف زدن و باهم دوست شدن )
ادامه دارد...
لایک و کامنت یادتون نره
چون اولین فیکه آمار و شرایط نمیزارم
بوووسسس ❤️
تازه به مدرسه ی سه بوم انتقال شده بودم داشتم دوروبرو میگشتم که با برخورد پایی جلوی پام افتادم همه اطرافم گرد شده بودند که گرمی دستی رو روی شونم حس کردم یه پسر قد بلند بود قیافشو واضح نمیدیدم وقتی بلند شدم مات و مبهوت جذابیتش شده بودم
گفت: چیزیت نشده؟ خوبی؟
زبونم بند اومده بود نتونستم جوابشو بدم
ویو کوک
کمی پیش دختری رو تو سالن ورزش دیدم وقتی باهاش چشم تو چشم شدم حس عجیبی منو دربرگرفت رفتم دنبالش که این اتفاق (همون افتادن ا.ت و بلند کردن کوکی ) براش افتاد بلندش کردم دیدم پاش زخمی شده بردمش اتاق بهداشت زانوشو باندپیچی کردم دیدم نمیتونه راه بره بغلش کردم بردم تو کلاسش
*پرش زمانی به بعد از زنگ کلاسی*
امتحان داشتیم صندلی من کنار صندلی همون دختره بود
ورقه هارو پخش کردن داشتم ورقه ی دختره رو نگاه میکردم که دیدم اسمش لی ا.ت هستش
خلاصه محو نگاه کردنش بودم که مراقب ورقه هارو گرفت و من کلا ورقه رو سفید داده بودم اولش ناراحت بودم ولی بعدا خوشحال شدم که میتونم با تجدید تو درس هام برم کلاس لی ا.ت
*پرش زمانی به روز بعد*
ویو ا.ت
داشتم قدم میزدم که اون پسر قد بلند رو دیدم رفتم پیشش و
گفتم : ممنون
_خواهش میکنم
+ببخشید دیروز نتونستم ازت تشکر کنم
_عب نداره
داشتم میرفتم که صدام زد
_لی ا.ت
+عومم ببخشیدا ولی اسممو از کجا میدونی؟؟
_خب وقتی بردم کلاست یکی از دوستات گف(دروغ میگه)
+اهان
+خب چرا صدام زدی؟
_میخوام باهم آشنا بشیم
+ منو که میشناسی
+ اهل ایرانم و یه ساله اومدم کره و داشتم زبان کره ای یاد میگرفتم و تووو
_منم جئون جونگکوکم اهل بوسانم اما سئول زنگی میکنم و یه سال ازت بزرگترم
ازینکه اسمشو فهمیده بودم خیلی شوق و ذوق داشتم
(کمی باهم حرف زدن و باهم دوست شدن )
ادامه دارد...
لایک و کامنت یادتون نره
چون اولین فیکه آمار و شرایط نمیزارم
بوووسسس ❤️
۲.۷k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.