استاد دستان پدر رژینا را بوسید و از حاضرین پوزش خواست و ر
استاد دستان پدر رژینا را بوسید و از حاضرین پوزش خواست و رفت
پدر رژینا به پدر روحانی گفت
میترسم شهوت باشد و هیجان ی زود گذر
باید او را امتحان کنم
باید عشق او را باور کنم
رژینای من مثل برگ گل لطیف است و شکننده
دلش پاک است و کینه و بد دلی و بد بینی در وجودش نیست
بیش از حد مهربان است
تمام وجودش مهر است و محبت
بسیار نازک دل و احساساتی . اگر قدر محبتش را نشناسد اگر قدر دان محبت و قلب پاک رژینایم نباشد
تا اخر عمرم باید در دوزخ دنیا زندگی کنم
در تمام نیایش هایم از خدا خواسته ام که کسی برایش بیاید که قدر قلب پر از مهر و محبت رژینایم را بداند
رژینا اله مهرورزی است
میترسم این جوان با احساسات بی پایه و اساس خود باعث بیماری دخترم شود و گل وجودش را پژمرده کند . میخواهم او را امتحان کنم
شاید محبور شوم دروغ بگویم
شما اجازه میدهی
پدر روحانی به نقطه ای خیره شد و بعد مدتی مکث چنین فرمودند
باید بعد از امتحان به دروغ خود اعتراف کنی و از ان جوان و از مسیح پوزش بخواهی
نباید دروغت به گونه ای باشد که با غیبت و تهمت و تحقیر و ابرو ریزی و شکسته دلی همراه گردد...و خسارت مالی داشته باشد
با این شروط اجازه میدهم اگر مجبور شدی ان هم برای امتحان استاد و نجات رژینا دروغ بگویی
پای زندگی رژینا در میان است ....
صدای در باعثشد رژینا از آن خلسه بیرون آید ماموری و امد و گفت
شخصی امده تا از شما عکس بگیرد
رژینا با تعجب گفت برای چه
مامور خانوم گفت
به بدل نیاز مندبم
رژینا با تعجب گفت بدل ؟ برای چه ؟
مامور گفت
قرار است فردا شما بعد خروج از کلیسا ترور شوی ....
نمی خواهیم اسیبی به شما برسد
باید شخصی را به جای شما قرار دهیم که شبیه شما باشد
بخاطر همین به عکس دقیق و واضح شما برای گریم و قد و وزن شما نیاز مندیم
رژینا گفت
اگر اتفاقی برای ان بدل افتاد چه
مامور خندید
وظیفه ما حفاظت از جان تک تک ایرانیان است سالها تمرین نظامی برای همین مواقع است
ما برای حفاطت از ایران و ایرانیان تا پای جان سوگند خورده ایم
رژینا با تعجب گفت حتی من که از اقلیت ارامنه هستم؟
مامور گفت
مگر شما برای دفاع از خاک ایران در جنگ شهید ندادید ؟؟؟
چه فرقی میکند
حتی در دفاع از حرم خواهر امام حسین هم شهید داده اید
شهید انس الرومانی را می شناسی ؟؟
رژینا مات و متحیر ماند و با لکنت گفت یعنی جان یک ارمنی برای حکومت شیعه اینقدر اهمبت دارد؟ که اینگونه از جان خود میگذرید ؟
مامور گفت شک نکن جان ارامنه مهم تر نباشد بی اهمیت تر نیست
عکاس خانوم به همراه خانومی دیگر امدند عکس و قد و وزن رژینا را گرفتند و رفتند
رژینا به مامور گفت مگر نگفتی که فردا به من نباز دارید
مامور گفت
خدا مرا ببخشد برای ....
پایان ۴۲
پدر رژینا به پدر روحانی گفت
میترسم شهوت باشد و هیجان ی زود گذر
باید او را امتحان کنم
باید عشق او را باور کنم
رژینای من مثل برگ گل لطیف است و شکننده
دلش پاک است و کینه و بد دلی و بد بینی در وجودش نیست
بیش از حد مهربان است
تمام وجودش مهر است و محبت
بسیار نازک دل و احساساتی . اگر قدر محبتش را نشناسد اگر قدر دان محبت و قلب پاک رژینایم نباشد
تا اخر عمرم باید در دوزخ دنیا زندگی کنم
در تمام نیایش هایم از خدا خواسته ام که کسی برایش بیاید که قدر قلب پر از مهر و محبت رژینایم را بداند
رژینا اله مهرورزی است
میترسم این جوان با احساسات بی پایه و اساس خود باعث بیماری دخترم شود و گل وجودش را پژمرده کند . میخواهم او را امتحان کنم
شاید محبور شوم دروغ بگویم
شما اجازه میدهی
پدر روحانی به نقطه ای خیره شد و بعد مدتی مکث چنین فرمودند
باید بعد از امتحان به دروغ خود اعتراف کنی و از ان جوان و از مسیح پوزش بخواهی
نباید دروغت به گونه ای باشد که با غیبت و تهمت و تحقیر و ابرو ریزی و شکسته دلی همراه گردد...و خسارت مالی داشته باشد
با این شروط اجازه میدهم اگر مجبور شدی ان هم برای امتحان استاد و نجات رژینا دروغ بگویی
پای زندگی رژینا در میان است ....
صدای در باعثشد رژینا از آن خلسه بیرون آید ماموری و امد و گفت
شخصی امده تا از شما عکس بگیرد
رژینا با تعجب گفت برای چه
مامور خانوم گفت
به بدل نیاز مندبم
رژینا با تعجب گفت بدل ؟ برای چه ؟
مامور گفت
قرار است فردا شما بعد خروج از کلیسا ترور شوی ....
نمی خواهیم اسیبی به شما برسد
باید شخصی را به جای شما قرار دهیم که شبیه شما باشد
بخاطر همین به عکس دقیق و واضح شما برای گریم و قد و وزن شما نیاز مندیم
رژینا گفت
اگر اتفاقی برای ان بدل افتاد چه
مامور خندید
وظیفه ما حفاظت از جان تک تک ایرانیان است سالها تمرین نظامی برای همین مواقع است
ما برای حفاطت از ایران و ایرانیان تا پای جان سوگند خورده ایم
رژینا با تعجب گفت حتی من که از اقلیت ارامنه هستم؟
مامور گفت
مگر شما برای دفاع از خاک ایران در جنگ شهید ندادید ؟؟؟
چه فرقی میکند
حتی در دفاع از حرم خواهر امام حسین هم شهید داده اید
شهید انس الرومانی را می شناسی ؟؟
رژینا مات و متحیر ماند و با لکنت گفت یعنی جان یک ارمنی برای حکومت شیعه اینقدر اهمبت دارد؟ که اینگونه از جان خود میگذرید ؟
مامور گفت شک نکن جان ارامنه مهم تر نباشد بی اهمیت تر نیست
عکاس خانوم به همراه خانومی دیگر امدند عکس و قد و وزن رژینا را گرفتند و رفتند
رژینا به مامور گفت مگر نگفتی که فردا به من نباز دارید
مامور گفت
خدا مرا ببخشد برای ....
پایان ۴۲
۴.۷k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.