مرگ آروم p25
P25
کوک:باشه تا ۴۰ دقیقه دیگه اونجام
ا/ت:باشه منتظرم .
پایان ویو تماس.
ا/ت:من میتونم از سوراخ رد بشم اما اونا نه.
(شروع کرد با تبر آروم دیوار رو خراب کردن)
ا/ت:اوه ۲۹ دقیقه از تماسم به کوک گذشته باید برم ته رو بیارم .
ویو ا/ت.
سریع به سمت انبار مشروب رفتم ته کاملا بیهوش بود .بغلش کردم و به زور بلندش کردم چجوری باید از پنجره بیرون ببرمش واقعآ نمیدونممم .
(ا/ت پیرهن ته رو از تنش در اورد و اون و دور بدنش گره زد آستین های پیرهن رو دور گردنش انداخت و خودشو بالا کشید .با دستای بی جونش آستین های پیرهن و گرفت و ته رو به زور بالا کشید ته رو کشون کشون به سوراخ رسوند و به کنار دیوار تکیه اش داد)
ا/ت:مردم زندگی دارن منم زندگی دارم بقیه شاهزاده رویاهایشان میاد نجاتشون میده من باید شاهزاده های مردمو نجات بدم اههه.اوکی ولی نامی رو دیگه چجوری بیارم😭؟
(دستای نامجون رو گرفت و روی زمین کشید و کنار ته گذاشتش )
ا/ت:جونگ کوک باید تا الان اومده باشه.
(سرش رو آروم از سوراخ بیرون برد نگاهی انداخت ولی اون هنوز نیومده بود)
ا/ت:باید بهش زنگ بزنم دیگه وقتی نمونده .
ویو تماس:
ا/ت:پس کجااا.....
کوک:(نفس زنان)به مشکل خوردیم.
ا/ت:چیشده؟
کوک:پهپاد
ا/ت:چی؟
کوک:همین الان کلی پهپاد مصلح به عمارت اعزام شده اونا فهمیدن نامجون هنوز داخل عمارته
ا/ت:چیکار باید بکنیم؟ با این وضع تا چند دیقه دیگه مارو پیدا میکنن.
کوک:باید کلی فدایی بدیم
ا/ت:منظورت چیه؟
کوک:دوتا ماشین محافظ همراهم آوردم اونا رو میفرستم حواسشونو پرت کنن شما سریع خارج میشین همین زود باش .فقط
ا/ت:فقط چی؟
کوک:قراره بارون گلوله راه بیوفته پس حداقل تا وقتی اون دوتا رو سالم به ماشین نرسوندی نمیر
ا/ت:نمیمیرم نترس رفیقاتو به دستت میرسونم
کوک:باشه تا ۴۰ دقیقه دیگه اونجام
ا/ت:باشه منتظرم .
پایان ویو تماس.
ا/ت:من میتونم از سوراخ رد بشم اما اونا نه.
(شروع کرد با تبر آروم دیوار رو خراب کردن)
ا/ت:اوه ۲۹ دقیقه از تماسم به کوک گذشته باید برم ته رو بیارم .
ویو ا/ت.
سریع به سمت انبار مشروب رفتم ته کاملا بیهوش بود .بغلش کردم و به زور بلندش کردم چجوری باید از پنجره بیرون ببرمش واقعآ نمیدونممم .
(ا/ت پیرهن ته رو از تنش در اورد و اون و دور بدنش گره زد آستین های پیرهن رو دور گردنش انداخت و خودشو بالا کشید .با دستای بی جونش آستین های پیرهن و گرفت و ته رو به زور بالا کشید ته رو کشون کشون به سوراخ رسوند و به کنار دیوار تکیه اش داد)
ا/ت:مردم زندگی دارن منم زندگی دارم بقیه شاهزاده رویاهایشان میاد نجاتشون میده من باید شاهزاده های مردمو نجات بدم اههه.اوکی ولی نامی رو دیگه چجوری بیارم😭؟
(دستای نامجون رو گرفت و روی زمین کشید و کنار ته گذاشتش )
ا/ت:جونگ کوک باید تا الان اومده باشه.
(سرش رو آروم از سوراخ بیرون برد نگاهی انداخت ولی اون هنوز نیومده بود)
ا/ت:باید بهش زنگ بزنم دیگه وقتی نمونده .
ویو تماس:
ا/ت:پس کجااا.....
کوک:(نفس زنان)به مشکل خوردیم.
ا/ت:چیشده؟
کوک:پهپاد
ا/ت:چی؟
کوک:همین الان کلی پهپاد مصلح به عمارت اعزام شده اونا فهمیدن نامجون هنوز داخل عمارته
ا/ت:چیکار باید بکنیم؟ با این وضع تا چند دیقه دیگه مارو پیدا میکنن.
کوک:باید کلی فدایی بدیم
ا/ت:منظورت چیه؟
کوک:دوتا ماشین محافظ همراهم آوردم اونا رو میفرستم حواسشونو پرت کنن شما سریع خارج میشین همین زود باش .فقط
ا/ت:فقط چی؟
کوک:قراره بارون گلوله راه بیوفته پس حداقل تا وقتی اون دوتا رو سالم به ماشین نرسوندی نمیر
ا/ت:نمیمیرم نترس رفیقاتو به دستت میرسونم
۴.۶k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.