پارت۹
ویو نامجون
منو جیا همین جوری داشتیم درباره ی سولی حرف میزدیم که یکی ما رو صدا زد وقتی برگشتم اون سولی بود
+چی میخواید براتون بیارم(سرد)
جیا:ویسگی ۹۰ درصدی بیار
+چشم
و رفت داشتم همین جوری بهش نگاه میکردم توی این ۴ ماه خیلی خوشکل شده بود یعنی هنوزم ازم بدش میاد ولی چرا سرد حرف زد که با صدای جیا به خودم اومدم
جیا:میگم چرا اون کسی که دوسش داری نمیاد
_همین کسی بود که الان اومد سفارش بگیره
جیا:واقعا من میگم چرا عاشقش شدی خیلی خوشکل بود
_خودم میدونم خوشکله ولی بگو چی کار کنم که عاشقم بشه
جیا:خوب گوش کن همه ی دخترا عاشق پسرای جنتلمن و خوشتیپن تو که خوشتیپی ولی جنتلمن فکر نکنم
_چرا اون وقت من جنتلمن نیستم
جیا:اخه کدوم قاتلی جنتلمنه
_من
جیا:پس چرا بهت گفت دوست نداره
_خب بگو چیکار کنم
جیا:هر روز براش گل ببر و بهش بگو دوست دارم شاید جواب بده
_اصلا نخواستم خودم به روش خودم بهش میگم ولی اگه بازم جواب نده چی
جیا:معلومه جواب نمیده چون روش تو فقط شکنجه است
_اخه چی.......
که سولی اومد و ویسکی ها رو روی میز گذاشت
+چیز دیگه ی نمیخواید
جیا:نه ممنون ولی میتونم باهات یکم حرف بزنم
+با من
جیا:اره میشه توی دستشوی منتظرم بمونی
+باشه
بعد از اینکه سولی رفت به جیا نگاه کردم و گفتم
_چی کار کردی دیوونه میخوای چی بهش بگی
جیا:هیچی میخوام دوست عاشقم و به عشقش برسونم
_خدا به خیر کنه
جیا:تو نگران نباش
بعد از حرفش به سمت دستشوی رفت منم شروع به خوردن ویسکی کردم
ویو سولی
منتظره دختره بودم که بعد از چند دقیقه اومد
+بفرمایید چیزی میخواستید
جیا:ببین میدونم نامجون و دوست نداری ولی به حرفام گوش کن
+باشه
جیا:نامجون از وقتی که تو رفتی یعنی توی این ۴ ماه فقط الکل میخورد و ادم میکشت ببین میدونم دوسش نداری ولی اون عاشقته و دوستِ داره اونقدر که بخاطرت ادم میکشت اونم نه یکی دو بار بیشتر از ۱۰۰ تا ادم کشت الانم بخاطر اینکه بعد از ۴ ماه تو رو ببینه اومد اینجا اون تا حالا عاشق نشده بود برای همین نمیدونه چه جوری تحساساتش و بیان کنه لطفا بهش یه فرست بده که بهت عشقش و نشون بده
+میدونم و منم عاشقشم ولی اون یه قاتله و من نمیتونم باهاش باشم چون ممکنه از من استفاده کنن و اون و توی زندان بندازن
جیا:مطمئن باش نامجون بخاطرت هر کاری میکنه فقط باید بهش بگی که دوسش داری میدونی بخاطر اینکه فکر میکرد دوسش نداره چقدر ناراحت بود
+من واقعا متاسفم که ناراحتش کردم
جیا:این و باید به خودش بگی نه من حالا هم برو بهش بگو تا من هم خوشحال بشم
+باشه راستی میتونی اسمش و بهم بگی
جیا:هنوز اسمش و نمیدونی
+نه
جیا:اسمش کیم نامجونه وای ما بهش میگیم مونی
+ممنون به خاطره همه چی
جیا:خاهش منم دیگه برم تا شما تنها بمونیم ولی فکر نکنم جمعیت بار بزارن
+خداحافظ
جیا:بای
از دستشوی بیرون اومدم و به سمت میزه نامجون رفتم داشت ویسکی میخورد برای همین متوجه ی من نشد
+مونی
ویو نامجون
داشتم ویسکی میخوردم که یهو
ادامه دارد
منو جیا همین جوری داشتیم درباره ی سولی حرف میزدیم که یکی ما رو صدا زد وقتی برگشتم اون سولی بود
+چی میخواید براتون بیارم(سرد)
جیا:ویسگی ۹۰ درصدی بیار
+چشم
و رفت داشتم همین جوری بهش نگاه میکردم توی این ۴ ماه خیلی خوشکل شده بود یعنی هنوزم ازم بدش میاد ولی چرا سرد حرف زد که با صدای جیا به خودم اومدم
جیا:میگم چرا اون کسی که دوسش داری نمیاد
_همین کسی بود که الان اومد سفارش بگیره
جیا:واقعا من میگم چرا عاشقش شدی خیلی خوشکل بود
_خودم میدونم خوشکله ولی بگو چی کار کنم که عاشقم بشه
جیا:خوب گوش کن همه ی دخترا عاشق پسرای جنتلمن و خوشتیپن تو که خوشتیپی ولی جنتلمن فکر نکنم
_چرا اون وقت من جنتلمن نیستم
جیا:اخه کدوم قاتلی جنتلمنه
_من
جیا:پس چرا بهت گفت دوست نداره
_خب بگو چیکار کنم
جیا:هر روز براش گل ببر و بهش بگو دوست دارم شاید جواب بده
_اصلا نخواستم خودم به روش خودم بهش میگم ولی اگه بازم جواب نده چی
جیا:معلومه جواب نمیده چون روش تو فقط شکنجه است
_اخه چی.......
که سولی اومد و ویسکی ها رو روی میز گذاشت
+چیز دیگه ی نمیخواید
جیا:نه ممنون ولی میتونم باهات یکم حرف بزنم
+با من
جیا:اره میشه توی دستشوی منتظرم بمونی
+باشه
بعد از اینکه سولی رفت به جیا نگاه کردم و گفتم
_چی کار کردی دیوونه میخوای چی بهش بگی
جیا:هیچی میخوام دوست عاشقم و به عشقش برسونم
_خدا به خیر کنه
جیا:تو نگران نباش
بعد از حرفش به سمت دستشوی رفت منم شروع به خوردن ویسکی کردم
ویو سولی
منتظره دختره بودم که بعد از چند دقیقه اومد
+بفرمایید چیزی میخواستید
جیا:ببین میدونم نامجون و دوست نداری ولی به حرفام گوش کن
+باشه
جیا:نامجون از وقتی که تو رفتی یعنی توی این ۴ ماه فقط الکل میخورد و ادم میکشت ببین میدونم دوسش نداری ولی اون عاشقته و دوستِ داره اونقدر که بخاطرت ادم میکشت اونم نه یکی دو بار بیشتر از ۱۰۰ تا ادم کشت الانم بخاطر اینکه بعد از ۴ ماه تو رو ببینه اومد اینجا اون تا حالا عاشق نشده بود برای همین نمیدونه چه جوری تحساساتش و بیان کنه لطفا بهش یه فرست بده که بهت عشقش و نشون بده
+میدونم و منم عاشقشم ولی اون یه قاتله و من نمیتونم باهاش باشم چون ممکنه از من استفاده کنن و اون و توی زندان بندازن
جیا:مطمئن باش نامجون بخاطرت هر کاری میکنه فقط باید بهش بگی که دوسش داری میدونی بخاطر اینکه فکر میکرد دوسش نداره چقدر ناراحت بود
+من واقعا متاسفم که ناراحتش کردم
جیا:این و باید به خودش بگی نه من حالا هم برو بهش بگو تا من هم خوشحال بشم
+باشه راستی میتونی اسمش و بهم بگی
جیا:هنوز اسمش و نمیدونی
+نه
جیا:اسمش کیم نامجونه وای ما بهش میگیم مونی
+ممنون به خاطره همه چی
جیا:خاهش منم دیگه برم تا شما تنها بمونیم ولی فکر نکنم جمعیت بار بزارن
+خداحافظ
جیا:بای
از دستشوی بیرون اومدم و به سمت میزه نامجون رفتم داشت ویسکی میخورد برای همین متوجه ی من نشد
+مونی
ویو نامجون
داشتم ویسکی میخوردم که یهو
ادامه دارد
۲.۳k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.