(پارت20)
کوک*ویو.
پسرا گریه شون رو تموم کردن.
بعد ۵ دقیقه ا.ت اومد.
چقدر قشنگ شده امروز.
یچیز دیگست.
البته اولش هم خیلی قشنگ بود.
ولی امروز دیگه برق داره.
لارا:ایشه نگاش کن
کوک:مگه چشه
لارا:زشت شده
کوک:چقدر تو حسودی لارا
لارا:منظورت چیه؟
کوک:هیچی بابو شوخی کردم
لارا:به دختره چشم داری؟
کوک:نه این چه حرفی هست.
لارا:اوکی بهت اعتماد میکنم.
کوک:بهم اعتماد کن.
استادمون اومد.
(زنگ تفریح)
زنگ تفریح خورد.
رفتیم بیرون.
من رفتم دنبال ا.ت
کوک:ا.ت وایسا
ا.ت:چیه
کوک:میشه بهت یچیز بگم
ا.ت:چی
کوک:یونا میشه واسه یک دقیقه بری اونطرف
یونا:اوکی
ا.ت:چیه؟
کوک:باهام بیا حیاط
رفتیم حیاط
ا.ت:بگو
کوک:میشه من و ببخشی
ا.ت:نه به هیچ عنوان
کوک:چرا؟
ا.ت:نمیتونم ازت متنفرم
کوک:هر کس یه شانس داره
ا.ت:فقط واسم یکاری کن
کوک:چی؟
ا.ت:ازم دور بمون
کوک:اوکی
زنگ کلاس خورد رفتیم.
کلاس همه.
ناراحت شدم.
یکم،که انقدر یکی ازم متنفر باشه.
(یک هفته بعد)
امروز یکشنبه هست و.
دوباره مدرسه شروع شد.
با ا.ت یک هفتست حرف نزدم.
پسرا گریه شون رو تموم کردن.
بعد ۵ دقیقه ا.ت اومد.
چقدر قشنگ شده امروز.
یچیز دیگست.
البته اولش هم خیلی قشنگ بود.
ولی امروز دیگه برق داره.
لارا:ایشه نگاش کن
کوک:مگه چشه
لارا:زشت شده
کوک:چقدر تو حسودی لارا
لارا:منظورت چیه؟
کوک:هیچی بابو شوخی کردم
لارا:به دختره چشم داری؟
کوک:نه این چه حرفی هست.
لارا:اوکی بهت اعتماد میکنم.
کوک:بهم اعتماد کن.
استادمون اومد.
(زنگ تفریح)
زنگ تفریح خورد.
رفتیم بیرون.
من رفتم دنبال ا.ت
کوک:ا.ت وایسا
ا.ت:چیه
کوک:میشه بهت یچیز بگم
ا.ت:چی
کوک:یونا میشه واسه یک دقیقه بری اونطرف
یونا:اوکی
ا.ت:چیه؟
کوک:باهام بیا حیاط
رفتیم حیاط
ا.ت:بگو
کوک:میشه من و ببخشی
ا.ت:نه به هیچ عنوان
کوک:چرا؟
ا.ت:نمیتونم ازت متنفرم
کوک:هر کس یه شانس داره
ا.ت:فقط واسم یکاری کن
کوک:چی؟
ا.ت:ازم دور بمون
کوک:اوکی
زنگ کلاس خورد رفتیم.
کلاس همه.
ناراحت شدم.
یکم،که انقدر یکی ازم متنفر باشه.
(یک هفته بعد)
امروز یکشنبه هست و.
دوباره مدرسه شروع شد.
با ا.ت یک هفتست حرف نزدم.
۸.۶k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.