ازدواج اجباری 17
ویو مامان ا/ت
تو خونه نشسته بودم که زنگ در خورد رفتم سمت در بازش کرد یه نامه شبیه به دعوت نامه بود برداشتم از طرف خانم بزرگ (مامان بزرگ ا/ت)
نامرو خوندم
نامه
سلام خانم کیم من شب از شما برای صرف شام دعوت میکنم
شب ساعت ۸:۳۰
جئون روبی (اسم مامان بزرگ کوک)
÷مرد
×اوم(بادهن بسته)
÷مردددد
×ا...ا بله ؟
÷این نامرو بخون
×خب مشکلش چیه؟
÷بریم ؟
×معلومه باید حساب اون عوضی رو بزارم کف دستش
ویو مامان ا/ت
دسوار ماشین شدیم حرکت کردیم به سمت خانه خانم بزرگ
رسیدیم پیاده شدی و رفتیم تو
٪سلام عزیزان خوش آمدید چرا سر زده؟خبر میدادی شام تدارک میدیدم
÷سلام ممنون....خودتون او نامرو....دادید به ما خانم جئون !
٪کدو....(که آقای جئون میاد)
>بفرمائید تو لطفا بفرمائید
×کاراشون یکم عجیب نیس؟(خیلی اروم)
÷چرا (خیلی اروم)
>نظرتون چیه اول شما بخوریم؟
÷ممنون
×خانم آور شما بشین
نشستیم داشتیم غذا میخوردیم که من حالم بد شد
×چی شد عزیزم
÷هیچی ....
÷ببخشید من باید یه چند لحظه برم wc
٪خواهش میکنم
رفتم بالا آوردم فقط خون بود انقدر رقیق بود که جیغ کشیدم همه اومدن الا آقای جئون
×عزیزم باید بریم بیمارستا سریع
دکتر~
~متاسفانه جنین زنده نموند
ویو بابای ا/ت
رو دوتا زانو هام افتاده بودم و عصبی میخندیدم این خندهداز صد تا گریه و داد بدتر بود
خب بچه ها از اونجایی که ممکنه گیج بشید میگم ببینید بابای ا/ت همسن بابابزرگ کوکه این دوتا باهم نسبت دارن که حالا اسپویلش نمیکنم بعد بابا بزرگ کوک فکر میکنه ا/ت اون بچه ای بوده که کشته ولی درواقع این پچه ناتنیه
و اینکه هنوز فلش بک تموم نشده
تو خونه نشسته بودم که زنگ در خورد رفتم سمت در بازش کرد یه نامه شبیه به دعوت نامه بود برداشتم از طرف خانم بزرگ (مامان بزرگ ا/ت)
نامرو خوندم
نامه
سلام خانم کیم من شب از شما برای صرف شام دعوت میکنم
شب ساعت ۸:۳۰
جئون روبی (اسم مامان بزرگ کوک)
÷مرد
×اوم(بادهن بسته)
÷مردددد
×ا...ا بله ؟
÷این نامرو بخون
×خب مشکلش چیه؟
÷بریم ؟
×معلومه باید حساب اون عوضی رو بزارم کف دستش
ویو مامان ا/ت
دسوار ماشین شدیم حرکت کردیم به سمت خانه خانم بزرگ
رسیدیم پیاده شدی و رفتیم تو
٪سلام عزیزان خوش آمدید چرا سر زده؟خبر میدادی شام تدارک میدیدم
÷سلام ممنون....خودتون او نامرو....دادید به ما خانم جئون !
٪کدو....(که آقای جئون میاد)
>بفرمائید تو لطفا بفرمائید
×کاراشون یکم عجیب نیس؟(خیلی اروم)
÷چرا (خیلی اروم)
>نظرتون چیه اول شما بخوریم؟
÷ممنون
×خانم آور شما بشین
نشستیم داشتیم غذا میخوردیم که من حالم بد شد
×چی شد عزیزم
÷هیچی ....
÷ببخشید من باید یه چند لحظه برم wc
٪خواهش میکنم
رفتم بالا آوردم فقط خون بود انقدر رقیق بود که جیغ کشیدم همه اومدن الا آقای جئون
×عزیزم باید بریم بیمارستا سریع
دکتر~
~متاسفانه جنین زنده نموند
ویو بابای ا/ت
رو دوتا زانو هام افتاده بودم و عصبی میخندیدم این خندهداز صد تا گریه و داد بدتر بود
خب بچه ها از اونجایی که ممکنه گیج بشید میگم ببینید بابای ا/ت همسن بابابزرگ کوکه این دوتا باهم نسبت دارن که حالا اسپویلش نمیکنم بعد بابا بزرگ کوک فکر میکنه ا/ت اون بچه ای بوده که کشته ولی درواقع این پچه ناتنیه
و اینکه هنوز فلش بک تموم نشده
۱۶.۶k
۲۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.