قلب سیاه
قلب سیاه
p19
ات: خب اونروز پسرخالم تهدیدم کرد که یه شب در خدمتش باشم و به زور بابام انجام دادم و خب.... یه بچه دارم ولی ما از هم جدا شدیم اون مجبور شد بچه رو نگه داره منم به خاطر افسردگیم رد دادم و رفتم یه جا دیگه زندگی کردم تا یه مدتی
ویو ات
داشتم به جونگ کوک نگاه می کردم صورتش قرمز بود و عصبانی خب آخه من چیکار کنم هان؟
جونگ کوک حالت خوبه؟
کوک: خفه شو با من حرف نزن میرم خونه
نروو کوک من تنهاممم....چرا جواب نمیدی؟
داشتم باهاش حرف میزدم که رفت
آخه چرا باید اینقدر درد بکشم هان ؟
اونیم و مامانم رو از دست دادم پدرم قماری هیچکسم ندارم .... خدایا واقعا؟ دلت میاد؟
پرستار: خانوم می تونید برید خونه
ات: از کجا می دونی میرم خونه اگه رفتم کوچه چی
ات( ب) : ها؟ واقعا دارن چرت و پرت میگم دیگه
پرستار: خب چیکار کنم برید
۴۰ مین بعد
ات: کوک من او....
اومدم خونه که دیدم جونگ کوک با یه دختر داره....
ات: کوکککک آشغال عوضییی
جونگ کوک: ات این....
p19
ات: خب اونروز پسرخالم تهدیدم کرد که یه شب در خدمتش باشم و به زور بابام انجام دادم و خب.... یه بچه دارم ولی ما از هم جدا شدیم اون مجبور شد بچه رو نگه داره منم به خاطر افسردگیم رد دادم و رفتم یه جا دیگه زندگی کردم تا یه مدتی
ویو ات
داشتم به جونگ کوک نگاه می کردم صورتش قرمز بود و عصبانی خب آخه من چیکار کنم هان؟
جونگ کوک حالت خوبه؟
کوک: خفه شو با من حرف نزن میرم خونه
نروو کوک من تنهاممم....چرا جواب نمیدی؟
داشتم باهاش حرف میزدم که رفت
آخه چرا باید اینقدر درد بکشم هان ؟
اونیم و مامانم رو از دست دادم پدرم قماری هیچکسم ندارم .... خدایا واقعا؟ دلت میاد؟
پرستار: خانوم می تونید برید خونه
ات: از کجا می دونی میرم خونه اگه رفتم کوچه چی
ات( ب) : ها؟ واقعا دارن چرت و پرت میگم دیگه
پرستار: خب چیکار کنم برید
۴۰ مین بعد
ات: کوک من او....
اومدم خونه که دیدم جونگ کوک با یه دختر داره....
ات: کوکککک آشغال عوضییی
جونگ کوک: ات این....
۱۱.۸k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.