p⁶/last
سانوو«خب..؟
جین«بهم برگرد!
سانوو«نمیشه! هنوز مهر طلاقمون خشک نشده!
جین«سانوو..خاهش میکنم..به پات میوفتم! تروخدا من رو از اینکه بچم رو ببینم محروم نکن!
سانوو«فقط..بخاطر بچم!
جین«یعنی..یعنی دوسم نداری؟
سانوو«نمیدونم..بهم ثابت کن که هنوز مال تو...
حرفم تموم نشده بود که با حس کردن چیزای نرمی روی لبام، توی شک رفتم..
داشت....داشت منو بوس میکرد..؟
منم دلم براش تنگ شده بود..پس همکاری کردم..
بعد از اینکه جدا شدیم گفتم..«دوسم داری.؟»
سانوو«عاشقتم!
جین«عزیزم:)
-دوماهبعد-
سانوو«یا جین..غذا سوختت
جین«چیش..مثلا من یه ادم موفقم ها! الان زن ذلیل شدم رف!ಥ‿ಥ
سانوو«جیننننننن
جین«باشهಥ‿ಥ
-خوشبخت باشن!
-میخاستمتمومشکنم..میدونمبدشد..ببخشید:)چونمیخامفیککوکوبنوسیم
-𝐧𝐢𝐧𝐚
جین«بهم برگرد!
سانوو«نمیشه! هنوز مهر طلاقمون خشک نشده!
جین«سانوو..خاهش میکنم..به پات میوفتم! تروخدا من رو از اینکه بچم رو ببینم محروم نکن!
سانوو«فقط..بخاطر بچم!
جین«یعنی..یعنی دوسم نداری؟
سانوو«نمیدونم..بهم ثابت کن که هنوز مال تو...
حرفم تموم نشده بود که با حس کردن چیزای نرمی روی لبام، توی شک رفتم..
داشت....داشت منو بوس میکرد..؟
منم دلم براش تنگ شده بود..پس همکاری کردم..
بعد از اینکه جدا شدیم گفتم..«دوسم داری.؟»
سانوو«عاشقتم!
جین«عزیزم:)
-دوماهبعد-
سانوو«یا جین..غذا سوختت
جین«چیش..مثلا من یه ادم موفقم ها! الان زن ذلیل شدم رف!ಥ‿ಥ
سانوو«جیننننننن
جین«باشهಥ‿ಥ
-خوشبخت باشن!
-میخاستمتمومشکنم..میدونمبدشد..ببخشید:)چونمیخامفیککوکوبنوسیم
-𝐧𝐢𝐧𝐚
۲۲.۷k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.