P50
معرفی خانم لی که تموم شد چند دقیقه بعد به نظر می رسید که مهمونی تموم شده و کم کم مهمون ها سالن رو ترک کردن و سالن خالی شد .
جیمین : خب دیگه ماهم بریم
بعدم اومد و جونگ کوک رو بغل کرد و گفت : تولد مبارک کوکی
کوکی ؟ الان با جونگ کوک بود ؟، جین که متوجه صورت تعجب کردم شده بود زد رو شونم و گفت : کوکی مخفف اسمشه.
سرم رو به معنی تایید تکون دادم ، کوکی چه باحال .
جیمین که از بغل جونگ کوک اومد بیرون با لحنی که انگار بدجور خوابش میومد گفت : بیاید بریم
خواستیم به سمت اتاق هامون بریم که با صدای یه نفر هممون وایسادیم و برگشتیم سمت صدا : کجا با این عجله
همون دختره بود که داشت بد نگاهم میکرد به سمت ما قدم برداشت و جلوی من وایساد و با نگاهش بیندازم کرد بعدم با دستش بهم اشاره کرد و گفت : من چی از این کمتر داشتم ؟
نمیدونستم مخاطب حرفش کیه برای همین نگاهش رو دنبال کردم و رسیدم به جونگ کوک که با نگاه خشنی نگاهش میکرد ، چشمم به جونگ کوک بود که جین اومد و کشیدم کنار و رو به همون دختره گفت : خیلی چیزا
H : من با تو حرف نزدم
جین : ولی من دقیقا با تو حرف زدم
H :فکر کردی کی هستی تو یه دوست بیش..
حرفش تموم نشده بود که جونگ کوک بلند داد زد : خفه شو
نگاهم رو به سمت جونگ کوک دادم که اومد و جلوش وایساد و گفت : اینجا چه غلطی میکنی ؟
H : اومدم مهمونی مگه بده ؟
جونگ کوک : کسی دعوت نکرد که الان بخواد بد باشه
دختره که انگار برای این بحث ها نیومده بود و قصدش از اومدن گفتن چیز دیگه ای بوده با خشمی کی توی چشماش بود به من اشاره کرد و گفت : اون چی داره که من ندارم ؟
جونگ کوک چیزی نگفت که دختره دوباره ادامه داد : من که دوست داشتم چرا به جای من اونو آوردی ؟
جونگ کوک : من نداشتم
احساس کردم با این حرف جونگ کوک خشمش اضافه تر شد نگاهش رو از جونگ کوک گرفت و به من داد و با قدم های تند اومد سمتم و گفت : حاضر بودی با من ازدواج نکنی و با یه ندیمه بکنی ؟ چرا ؟ مگه اون چی داره که من نداشتم ؟
جونگ کوک : فکر کنم نشنیدی جین چی گفت خیلی چیزا اون یه دختر ساده مهربونه و تو یه آدم آشغالی
حرف جونگ کوک که تموم شد بلافاصله بعدش جیمین گفت : الان گمشو بیرون
میتونستم خشمی که توی چشمای دختره بود رو حس کنم که دوباره نگاهش رو بهم داد و گفت : ساده و مهربون مسخرس
حرفش که تموم شد دوباره بعد از چند ثانیه گفت : راست میگی من یه ادم آشغالم اما اینو بدون که اون فقط یه ندیمس
بعدم نگاه خشمگینی بهم کرد و محکم زد تو صورتم که قبل از اینکه بیوفتم تهیونگ گرفتم ، با این کارش تهیونگ خواست بره سمتش که جونگ کوک زودتر از اون رفت و یغشو گرفت و چسبوندش به دیوار بعدم با نگاه ترسناکی نگاش کردو گفت : دفعه آخرت باشه به زن من میگی ندیمه
جین : و اگه دفعه دیگه دستت بهش بخوره خوردش میکنم
جونگ کوک : الانم اگه نمیخوای همینجا بکشمت گورتو گم کن
بعد همون طور که از یغش گرفته بود پرتش کرد تو سالن
جیمین : خب دیگه ماهم بریم
بعدم اومد و جونگ کوک رو بغل کرد و گفت : تولد مبارک کوکی
کوکی ؟ الان با جونگ کوک بود ؟، جین که متوجه صورت تعجب کردم شده بود زد رو شونم و گفت : کوکی مخفف اسمشه.
سرم رو به معنی تایید تکون دادم ، کوکی چه باحال .
جیمین که از بغل جونگ کوک اومد بیرون با لحنی که انگار بدجور خوابش میومد گفت : بیاید بریم
خواستیم به سمت اتاق هامون بریم که با صدای یه نفر هممون وایسادیم و برگشتیم سمت صدا : کجا با این عجله
همون دختره بود که داشت بد نگاهم میکرد به سمت ما قدم برداشت و جلوی من وایساد و با نگاهش بیندازم کرد بعدم با دستش بهم اشاره کرد و گفت : من چی از این کمتر داشتم ؟
نمیدونستم مخاطب حرفش کیه برای همین نگاهش رو دنبال کردم و رسیدم به جونگ کوک که با نگاه خشنی نگاهش میکرد ، چشمم به جونگ کوک بود که جین اومد و کشیدم کنار و رو به همون دختره گفت : خیلی چیزا
H : من با تو حرف نزدم
جین : ولی من دقیقا با تو حرف زدم
H :فکر کردی کی هستی تو یه دوست بیش..
حرفش تموم نشده بود که جونگ کوک بلند داد زد : خفه شو
نگاهم رو به سمت جونگ کوک دادم که اومد و جلوش وایساد و گفت : اینجا چه غلطی میکنی ؟
H : اومدم مهمونی مگه بده ؟
جونگ کوک : کسی دعوت نکرد که الان بخواد بد باشه
دختره که انگار برای این بحث ها نیومده بود و قصدش از اومدن گفتن چیز دیگه ای بوده با خشمی کی توی چشماش بود به من اشاره کرد و گفت : اون چی داره که من ندارم ؟
جونگ کوک چیزی نگفت که دختره دوباره ادامه داد : من که دوست داشتم چرا به جای من اونو آوردی ؟
جونگ کوک : من نداشتم
احساس کردم با این حرف جونگ کوک خشمش اضافه تر شد نگاهش رو از جونگ کوک گرفت و به من داد و با قدم های تند اومد سمتم و گفت : حاضر بودی با من ازدواج نکنی و با یه ندیمه بکنی ؟ چرا ؟ مگه اون چی داره که من نداشتم ؟
جونگ کوک : فکر کنم نشنیدی جین چی گفت خیلی چیزا اون یه دختر ساده مهربونه و تو یه آدم آشغالی
حرف جونگ کوک که تموم شد بلافاصله بعدش جیمین گفت : الان گمشو بیرون
میتونستم خشمی که توی چشمای دختره بود رو حس کنم که دوباره نگاهش رو بهم داد و گفت : ساده و مهربون مسخرس
حرفش که تموم شد دوباره بعد از چند ثانیه گفت : راست میگی من یه ادم آشغالم اما اینو بدون که اون فقط یه ندیمس
بعدم نگاه خشمگینی بهم کرد و محکم زد تو صورتم که قبل از اینکه بیوفتم تهیونگ گرفتم ، با این کارش تهیونگ خواست بره سمتش که جونگ کوک زودتر از اون رفت و یغشو گرفت و چسبوندش به دیوار بعدم با نگاه ترسناکی نگاش کردو گفت : دفعه آخرت باشه به زن من میگی ندیمه
جین : و اگه دفعه دیگه دستت بهش بخوره خوردش میکنم
جونگ کوک : الانم اگه نمیخوای همینجا بکشمت گورتو گم کن
بعد همون طور که از یغش گرفته بود پرتش کرد تو سالن
۲۲.۵k
۱۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.