رمان عشق یا خانواده پارت ۹
ادامه پارت ۹(بخش دو)
تهیونگ: بنال (عه پسرم ته ادبت کجا رفت 🤣)
رادیکا: با احترام با من رفتار کن
تهیونگ: چی؟ با احترام با این وضع که تو اومدی خونه ی مت احترام نذاشتی واسع خودت
رادیکا : مگه من چمه ؟
تهیونگ: هیچی فقط اصلا تغییر نکردی حالا بنال (تهیونگ من رو منحرف نکن ؛حالا خوبه خودم دارم رمان رد مینویسم ها عجب چیزی شدم )
رادیکا : چرا باهام کات کردی ؟
تهیونگ: این که حیلی واضحه .
رادیکا: منظور؟
تهیونگ: به عنوان دوست دخترم کنارم بودی و من به تو اعتماد کردم اما توچیکار کردی ؟با یه پسر دیگه تو رابطه بودی و سعی داشتی با هام ازدواج کنی و بعد از اینکه ثروت پدرم له من ارث رسید و برام وارث به دنیا اوردی مال و اموالم رو بالا بکشی رو با اون یارو فرار کنی
رادیکا: این چرت و پرت ها چیه دیگه میگی تهیونگ جونم (با ترس)
تهیونگ: جونت بخوره تو کلت ،نگا کن داری از ترس سکته میکنی
رادیکا: نه نه اونجوری نیست ؛ک.....ک......کی این چرندیات (درست نوشتم )رو تو گوشت پر کرده ها .....تو (اشاره به ا/ت )اون دختر اون حرف ها رو زده
تهیونگ: پای اون رو وسط نکش اون حتی تو رو هن نمی شناسه
رادیکا: پس کی این حرف ها رو به تو زززده
تهیونگ: خودم با گوش های خودم شنیدم
رادیکا: تو چطوری.....
ادامه داره
دوباره میگیم واقعا اگه این پارت رمان چرت شد متاسفم کمی سرما خوردم مغزم هنوز کار نمی کنه 🤭🥲
تهیونگ: بنال (عه پسرم ته ادبت کجا رفت 🤣)
رادیکا: با احترام با من رفتار کن
تهیونگ: چی؟ با احترام با این وضع که تو اومدی خونه ی مت احترام نذاشتی واسع خودت
رادیکا : مگه من چمه ؟
تهیونگ: هیچی فقط اصلا تغییر نکردی حالا بنال (تهیونگ من رو منحرف نکن ؛حالا خوبه خودم دارم رمان رد مینویسم ها عجب چیزی شدم )
رادیکا : چرا باهام کات کردی ؟
تهیونگ: این که حیلی واضحه .
رادیکا: منظور؟
تهیونگ: به عنوان دوست دخترم کنارم بودی و من به تو اعتماد کردم اما توچیکار کردی ؟با یه پسر دیگه تو رابطه بودی و سعی داشتی با هام ازدواج کنی و بعد از اینکه ثروت پدرم له من ارث رسید و برام وارث به دنیا اوردی مال و اموالم رو بالا بکشی رو با اون یارو فرار کنی
رادیکا: این چرت و پرت ها چیه دیگه میگی تهیونگ جونم (با ترس)
تهیونگ: جونت بخوره تو کلت ،نگا کن داری از ترس سکته میکنی
رادیکا: نه نه اونجوری نیست ؛ک.....ک......کی این چرندیات (درست نوشتم )رو تو گوشت پر کرده ها .....تو (اشاره به ا/ت )اون دختر اون حرف ها رو زده
تهیونگ: پای اون رو وسط نکش اون حتی تو رو هن نمی شناسه
رادیکا: پس کی این حرف ها رو به تو زززده
تهیونگ: خودم با گوش های خودم شنیدم
رادیکا: تو چطوری.....
ادامه داره
دوباره میگیم واقعا اگه این پارت رمان چرت شد متاسفم کمی سرما خوردم مغزم هنوز کار نمی کنه 🤭🥲
۱۱.۷k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.