part 11
part 11
ا.ت و جین رفت داخل یک فروشگاه بزرگ و رفتن توی قسمت اتاق پروف و جین نشست و ا.ت رفت و لباس پوشید
ا.ت : جین آماده ای بیام
جین : آره آماده آماده ام
ا.ت آمد بیرون و مثل یک فرشته شده بود که فقط بال نداشت جین محو زیبایش شده بود
ا.ت : جین چی شده بده ؟
جین : .....
ا.ت : هی جین ؟
جین : بله ..... بله این خیلی عالیه همین رو بردار همین عالیه
ا.ت : مطمئنی من فقط یدونه لباس پوشیدم
جین : آره فقط قبلش
جین از سر جاش پاشد و رفت سمت ا.ت و دندون هاش رو فرو کرد توی شونش و شروع به خوردن خونش کرد
ا.ت : هی جین نکن ممکنه کسی ببینه
جین : مهم نیست من که کاری نمیکنم فقط دارم تو رو میخورم
۲۰ مین بعد
جین : خب ا.ت من میرم حساب کنم
ا.ت : هی جین هنوز داره خون میاد تازه خیلی هم درد داره
جین : امممم بیا اینجا
جین رفت طرف ا.ت و شروع به لیس زدن جای زخم کرد و بعد از چند دقیقه خونش بند آمد ولی جین به لیس زدن ا.ت ادامه داد
ا.ت : هی جین ......... همممم
جین آروم آروم به سمت گردن ا.ت رفت و ا.ت هم سرش رو بالا گرفت . جین تقریبا به چونه ا.ت نزدیک شده بود و رفت به طرف لبش و توی فاصله یک سانتی ا.ت وایساد و کمی مکث کرد
ولی بعد چند ثانیه جفتشون شروع به خوردن لب هم کردن
ا.ت و جین جفتشون رفتن به سمت مبلی که اونجا بود و جین نشست روش و ا.ت هم پاهاش رو باز کرد و نشست روی پای جین و شروع به بوسیدن کردن عضو ا.ت میخورد به دیاک جین و جین داشت تحریک میشد به زور خوش رو نگهداشته بود ۳۰ مین بعد جین گفت :
خب ا.ت من باید برم لباس رو حساب کنم الان یکی میاد داخل
ا.ت : باشه ....برو ( ناراحت )
جین : ا.ت ببخشید ولی مجبورم به خودم بود تا شب اینجا میموندم
ا.ت : نه درک میکنم ( ناراحت )
جین بوسه سطحی به لب ا.ت زد و رفت بیرون
ا.ت هم رفت رو لباس رو در آورد تا لباس های خودش رو بپوشه و به نگاهی به جای کبودی های جدید انداخت
ا.ت : شت
ا.ت رفت پایین و سوار ماشین شد
جین : خب بریم خونه
ا.ت : وای جین خیلی دیر شده
جین : اوه آره ...... اشکال ندارد سری میرسیم
جین شروع به رانندگی کرد و سرعتش خیلی بالا بود
ا.ت : هی آروم برو من از سرعت بالا میترسم
جین : پس بیا بغلم
ا.ت سرش رو روی سینه جین گذاشت و چشماش رو بست جین هم دستش راستش رو دور ا.ت حلقه کرد و با یه دست رانندگی کرد
راه ۱ ساعت رو توی ۱۵ ربع رفتن
جین :خب ا.ت رسیدیم چشم هات رو باز کن
ا.ت چشم هاش رو باز کرد و از سینه جین جدا شد و سری رفت داخل تا بره اتاق لباس بپوشد مهمونی نیم ساعت دیگه شروع میشد
مرسی بابت حمایت های عالیتون
لباس ا.ت توی صفحه ۲ هست
ا.ت و جین رفت داخل یک فروشگاه بزرگ و رفتن توی قسمت اتاق پروف و جین نشست و ا.ت رفت و لباس پوشید
ا.ت : جین آماده ای بیام
جین : آره آماده آماده ام
ا.ت آمد بیرون و مثل یک فرشته شده بود که فقط بال نداشت جین محو زیبایش شده بود
ا.ت : جین چی شده بده ؟
جین : .....
ا.ت : هی جین ؟
جین : بله ..... بله این خیلی عالیه همین رو بردار همین عالیه
ا.ت : مطمئنی من فقط یدونه لباس پوشیدم
جین : آره فقط قبلش
جین از سر جاش پاشد و رفت سمت ا.ت و دندون هاش رو فرو کرد توی شونش و شروع به خوردن خونش کرد
ا.ت : هی جین نکن ممکنه کسی ببینه
جین : مهم نیست من که کاری نمیکنم فقط دارم تو رو میخورم
۲۰ مین بعد
جین : خب ا.ت من میرم حساب کنم
ا.ت : هی جین هنوز داره خون میاد تازه خیلی هم درد داره
جین : امممم بیا اینجا
جین رفت طرف ا.ت و شروع به لیس زدن جای زخم کرد و بعد از چند دقیقه خونش بند آمد ولی جین به لیس زدن ا.ت ادامه داد
ا.ت : هی جین ......... همممم
جین آروم آروم به سمت گردن ا.ت رفت و ا.ت هم سرش رو بالا گرفت . جین تقریبا به چونه ا.ت نزدیک شده بود و رفت به طرف لبش و توی فاصله یک سانتی ا.ت وایساد و کمی مکث کرد
ولی بعد چند ثانیه جفتشون شروع به خوردن لب هم کردن
ا.ت و جین جفتشون رفتن به سمت مبلی که اونجا بود و جین نشست روش و ا.ت هم پاهاش رو باز کرد و نشست روی پای جین و شروع به بوسیدن کردن عضو ا.ت میخورد به دیاک جین و جین داشت تحریک میشد به زور خوش رو نگهداشته بود ۳۰ مین بعد جین گفت :
خب ا.ت من باید برم لباس رو حساب کنم الان یکی میاد داخل
ا.ت : باشه ....برو ( ناراحت )
جین : ا.ت ببخشید ولی مجبورم به خودم بود تا شب اینجا میموندم
ا.ت : نه درک میکنم ( ناراحت )
جین بوسه سطحی به لب ا.ت زد و رفت بیرون
ا.ت هم رفت رو لباس رو در آورد تا لباس های خودش رو بپوشه و به نگاهی به جای کبودی های جدید انداخت
ا.ت : شت
ا.ت رفت پایین و سوار ماشین شد
جین : خب بریم خونه
ا.ت : وای جین خیلی دیر شده
جین : اوه آره ...... اشکال ندارد سری میرسیم
جین شروع به رانندگی کرد و سرعتش خیلی بالا بود
ا.ت : هی آروم برو من از سرعت بالا میترسم
جین : پس بیا بغلم
ا.ت سرش رو روی سینه جین گذاشت و چشماش رو بست جین هم دستش راستش رو دور ا.ت حلقه کرد و با یه دست رانندگی کرد
راه ۱ ساعت رو توی ۱۵ ربع رفتن
جین :خب ا.ت رسیدیم چشم هات رو باز کن
ا.ت چشم هاش رو باز کرد و از سینه جین جدا شد و سری رفت داخل تا بره اتاق لباس بپوشد مهمونی نیم ساعت دیگه شروع میشد
مرسی بابت حمایت های عالیتون
لباس ا.ت توی صفحه ۲ هست
۲.۸k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.