ᵐᵉᵐᵒʳʸ ¹⁰
ᵐᵉᵐᵒʳʸ ¹⁰
سوار موتور شد و استارت زد کلاهشو رو سرش گذاشت و کمکم کرد تا سوار شم...کلاهو دوباره رو سرم گذاشتم و از ناحیه کمر بغلش کردم...
از آینه به پشت سرمون نگاه میکردم خبری از زنه نبود دیوونه ای چیزی بوده؟؟
بیخیال شدم.
فلش بک یه ربع بعد
باز به یه جنگل رسیدیم ...موتور رو پارک کرد و کمکم کرد پیاده شم
کلاه رو دراوردم و بهش دادم...
اونم پیاده شد و مچ دستمو گرفت و کمکم کرد از تپه های جنگلی بالا برم کمی بعد به ویلای جمع و جوری رسیدیم...
در قفل شده رو باز کرد و وارد شدیم...
کوک: همینجا میشینی تا من بیام
ات: ب..باشه
بیرون رفت و درو قفل کرد سریع نگاهی به دور برم انداختم...
صاحب ویلا زیاد به ورزش علاقه داشت اون گوشه یه پالاگرایدر نو و یه کایک قدیمی جوری که چوب دستش شکسته بود و فلز و آهناش زنگ زده بودند.
باور نمیکردم همچین ورزش های کلاسیک رو مثل اسکلتون هم بلد باشه...
یه راکت تنیس به چشمم خورد برش داشتم و پشت در مخفی شدم ناچار بودم...
نمیدونستم جواب بده یانه...
صدای قدماشو میشنیدم و بالاخره صدای انداختن کلید توی درو شنیدم...
راکت رو برگردونم و با دسته راکت یکم محکم نه اون طوری که تا چند روز بیهوش شه به سرش زدم...
بعد از اینکه که زدم هنوز پاورجا بود و کمی بعد روی زمین افتاد...
نمیدونستم چیکار کنم درو بستم و از کاپشنش گرفتم و وسط پذیرایی ویلا کشیدمش...
نگاهی به سرش انداختم زخمی برنداشته بود و فقط قرار بود تا چند ساعت بیهوش باشه...
سریع از خونه خارج شدم و به سمت جنگل فرار کردم...میدونستم اگه برم جاده و از آدمای توی ماشینا کمک بخوام میشناسنم و کل حسابی کت روی رئیس جمهور و امنیت کشور دارند بر باد میره...
با خودشون میگن رئیس جمهور نتونست از دخترش محافظت کنه از کشور میکنه؟
همینطور فکر میکردم و از تپه ها بالا میرفتم تا حداقل پیش مامورای پلیس برسم
(نکته: تو کره هر کیلومتری جنگلا یه تارَم/آلاچیق قرار داره که پلیسا توشن)
-خسته شده بودم...برای همین تو یکی از این تنه های درخت رفتم و یکم نشتم حداقل اگه تو دید نباشم بهتر بود...
صدایی شنیدم...
جیهوپ: فرار کرده؟!
-گوشی رو بلندگو بود...
کوک: آره*کلافه.بم*
جیهوپ: وای اون چهرتو دیده جئون!
-جئون؟ اسمش آشناست...
دوباره سرم درد گرفت و چشمام سیاهی رفت...بیهوش شده بودم..
کوک: احتمالا به جنگل فرار کرده
جیهوپ: باشه پیداش میکنم*عصبی*
(اسلاید دوم استایل جیهوپ، اسلاید سوم استایل کوک)
سوار موتور شد و استارت زد کلاهشو رو سرش گذاشت و کمکم کرد تا سوار شم...کلاهو دوباره رو سرم گذاشتم و از ناحیه کمر بغلش کردم...
از آینه به پشت سرمون نگاه میکردم خبری از زنه نبود دیوونه ای چیزی بوده؟؟
بیخیال شدم.
فلش بک یه ربع بعد
باز به یه جنگل رسیدیم ...موتور رو پارک کرد و کمکم کرد پیاده شم
کلاه رو دراوردم و بهش دادم...
اونم پیاده شد و مچ دستمو گرفت و کمکم کرد از تپه های جنگلی بالا برم کمی بعد به ویلای جمع و جوری رسیدیم...
در قفل شده رو باز کرد و وارد شدیم...
کوک: همینجا میشینی تا من بیام
ات: ب..باشه
بیرون رفت و درو قفل کرد سریع نگاهی به دور برم انداختم...
صاحب ویلا زیاد به ورزش علاقه داشت اون گوشه یه پالاگرایدر نو و یه کایک قدیمی جوری که چوب دستش شکسته بود و فلز و آهناش زنگ زده بودند.
باور نمیکردم همچین ورزش های کلاسیک رو مثل اسکلتون هم بلد باشه...
یه راکت تنیس به چشمم خورد برش داشتم و پشت در مخفی شدم ناچار بودم...
نمیدونستم جواب بده یانه...
صدای قدماشو میشنیدم و بالاخره صدای انداختن کلید توی درو شنیدم...
راکت رو برگردونم و با دسته راکت یکم محکم نه اون طوری که تا چند روز بیهوش شه به سرش زدم...
بعد از اینکه که زدم هنوز پاورجا بود و کمی بعد روی زمین افتاد...
نمیدونستم چیکار کنم درو بستم و از کاپشنش گرفتم و وسط پذیرایی ویلا کشیدمش...
نگاهی به سرش انداختم زخمی برنداشته بود و فقط قرار بود تا چند ساعت بیهوش باشه...
سریع از خونه خارج شدم و به سمت جنگل فرار کردم...میدونستم اگه برم جاده و از آدمای توی ماشینا کمک بخوام میشناسنم و کل حسابی کت روی رئیس جمهور و امنیت کشور دارند بر باد میره...
با خودشون میگن رئیس جمهور نتونست از دخترش محافظت کنه از کشور میکنه؟
همینطور فکر میکردم و از تپه ها بالا میرفتم تا حداقل پیش مامورای پلیس برسم
(نکته: تو کره هر کیلومتری جنگلا یه تارَم/آلاچیق قرار داره که پلیسا توشن)
-خسته شده بودم...برای همین تو یکی از این تنه های درخت رفتم و یکم نشتم حداقل اگه تو دید نباشم بهتر بود...
صدایی شنیدم...
جیهوپ: فرار کرده؟!
-گوشی رو بلندگو بود...
کوک: آره*کلافه.بم*
جیهوپ: وای اون چهرتو دیده جئون!
-جئون؟ اسمش آشناست...
دوباره سرم درد گرفت و چشمام سیاهی رفت...بیهوش شده بودم..
کوک: احتمالا به جنگل فرار کرده
جیهوپ: باشه پیداش میکنم*عصبی*
(اسلاید دوم استایل جیهوپ، اسلاید سوم استایل کوک)
۱.۳k
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.